فاندامنتال یا تکنیکال، مسئله این است!
با نگاهی گذرا به آمار و ارقام و شاخصها در ماههای اخیر به راحتی میتوان پی برد که پررونقترین حوزه اقتصادی، بازارسرمایه و بورس اوراق بهادار بوده است.
ورود بیش از یک میلیون نفر سرمایهگذار جدید در 18ماه اخیر و صعود بیسابقه شاخص بورس دلیلی بر این مدعاست. در این رابطه عوامل متعددی ازجمله افزایش نرخ ارز و تورم، افزایش سودآوری شرکتها، ایجاد فضای آرام توأم با امید و تحولات سیاسی اخیر دخیل بوده است. لیکن با توجه به افزایش نسبتا زیاد نسبت قیمت به درآمد(P/E) واضح است که سرمایهگذاران امید زیادی به آینده دارند. به بیان دیگر میتوان گفت که افزایش روزانه شاخص بورس نشاندهنده آن است که از نظر فعالان این حوزه ارزش ذاتی سهام از ارزش بازار آن بیشتر است، لذا این موضوع باعث میشود که شاهد افزایش روزانه قیمت بازار سهام برخی از شرکتها باشیم. 2 روش متداول درخصوص تعیین ارزش ذاتی سهام توسط سرمایهگذاران بهکار گرفته میشود که عبارت است از روش«فاندامنتال» یا بنیادی و روش «تکنیکال» یا فنی.
در تحلیل بنیادی فرض بر آن است که ارزش ذاتی اوراق بهادار تابعی از متغیرهای بنیادی است که ترکیب این متغیرها بازده مورد انتظار را مشخص میکند. در این روش ارزش ذاتی سهام از طریق ارزیابی متغیرهای بنیادی صورت میگیرد تا با ارزش بازار سهام مورد مقایسه قرار گیرد. به بیان دیگر اگر ارزش ذاتی سهام بیش از ارزش بازار آن ارزیابی شود، زمان برای خرید مناسب است و اگر ارزش ذاتی سهام کمتر از ارزش بازار آن ارزیابی شود، زمان برای فروش مناسب خواهد بود. در تحلیل بنیادی از رویکرد قیاسی یا همان کل به جزء استفاده میشود؛ بدینترتیب که ابتدا اقتصاد و بازار در کل تجزیه و تحلیل شده تا بتوان زمان مناسب برای سرمایهگذاری را تشخیص داد. سپس صنایع یا بخشهایی از اقتصاد که دارای چشماندازهای آتی مناسبی است تحلیل میشود.
در پایان اگر زمان برای سرمایهگذاری مناسب تشخیص داده شود و صنایع مناسبی برای کسب بازده مطلوب وجود داشته باشد، شرکتهای مربوط به صنایع موردنظر تجزیه و تحلیل میشوند تا بتوان سبد مناسبی از سهام را خریداری کرد. درخصوص گام اول یعنی تجزیه و تحلیل کلی از وضعیت اقتصادی باید توجه داشت که بازار سهام قسمتی مهم و حیاتی از کل اقتصاد به شمار میرود. بدیهی است که ارتباطی قوی بین بازار سهام و اقتصاد وجود دارد، لذا اگر وضعیت اقتصادی مطلوب نباشد، عملکرد بیشتر شرکتها و بازار سهام نیز ضعیف خواهد شد؛ در نتیجه یک سرمایهگذار حرفهای زمانی اقدام به خرید سهام خواهدکرد که وضعیت مناسبی را از جهت کل اقتصاد در آینده متصور باشد. در گام دوم یعنی تجزیه و تحلیل صنایع، دادههایی نظیر فروش، سود سهام، سود تقسیمی، ساختارسرمایه، خطوط تولید و قوانین و مقررات مدنظر قرار میگیرد. سرمایهگذاران با توجه به شرایط فعلی و چشماندازهای آتی اقتصاد، بهدنبال پاسخ دادن به سؤالاتی نظیر اینکه کدام یک از صنایع تکنیکال یا فاندمنتال؟ احتمالا سود خوبی ارائه خواهد کرد؟ کدام یک از صنایع نسبت قیمت به درآمد مطلوبی خواهد داشت؟ یا اینکه کدام یک از صنایع بیشتر تحتتأثیر رویدادهای بالقوه آتی ممکن است قرار گیرد؟ هستند. نهایتا در گام سوم به تحلیل شرکتهای صنعت یا صنایع مورد نظر پرداخته میشود. در این رابطه میتوان متغیرهایی نظیر قابلیت نقدینگی، تعداد سهام در دست عموم و ترکیب سهامداران، میزان دادوستد سهام، سودآوری، منابع مالی، موقعیت رقابتی شرکت در آن صنعت، تغییرات تکنولوژیک و مدیریت را درنظر داشت.
تحلیلگران فنی نیز بر این باورند که میتوانند با استفاده از ابزارهایی نظیر انواع نمودارها، اوراق بهاداری که ارزش ذاتیشان بیش از ارزش بازار آنهاست را شناسایی کنند. در این شیوه فرض بر آن است که قیمتها براساس روندها حرکت میکنند و همچنین قیمتها رفتارهای خود را تکرار خواهند کرد. این گروه از تحلیلگران با درنظر گرفتن قیمت بازشدن، بسته شدن، حداقل و حداکثر یک سهم سعی میکنند آینده آن را پیشبینی کنند. در واقع تکنیکال یا فاندمنتال؟ میتوان گفت که در روش فنی سعی میشود با بررسی رفتار قیمت، پیروزی عرضه یا تقاضا را پیشبینی کرد.
در یک مقایسه اجمالی بین 2روش رایج مذکور میتوان دریافت که روش بنیادی روشی است که بیشتر، بازار را مبتنی بر منطق میداند درحالیکه روش فنی عمدتا بازار را بر پایه مسائل روانشناختی و رفتاری مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. بسیاری از سرمایهگذاران غیرحرفهای بهدنبال پاسخ این سؤال هستند که کدام یک از این روشها سودمندتر است؟ ارائه پاسخی قاطع به این پرسش کمی مشکل است اما میتوان گفت که بسیاری از سرمایهگذاران حرفهای از ترکیب هر دو روش استفاده میکنند؛ بهعنوان مثال درخصوص ارزیابی وضعیت اقتصادی و شناخت صنایع دارای چشمانداز آتی مناسب و انتخاب شرکتها از روش بنیادی استفاده میکنند و درخصوص تعیین زمان مناسب برای خرید یا فروش از روش فنی بهره میگیرند.
تحلیل فاندامنتال چیست؟
تحلیل فاندامنتال روشی برای تعیین ارزش واقعی یا ارزش «عادلانه بازار » است. تحلیل فاندامنتال در کنار تحلیل تکنیکال، میتواند به تریدرها و سرمایهگذاران در مورد اینکه کدام داراییها و شرکتها سودآور هستند، درک خوبی را ارائه دهد.
مقدمه
وقتی صحبت از تریدینگ میشود -خواه در بازار سهام یا بازارهای نوظهور رمزارزی- هیچ علم دقیقی در این زمینه وجود ندارد، یا اگر هم وجود داشته باشد، بازیگران برتر وال استریت فرمول آن را بهعنوان یک راز بین خودشان نگه میدارند.
در عوض آنچه ما در اختیار داریم، طیف وسیعی از ابزارها و روشهای مورد استفاده تریدرها و سرمایهگذاران است. شما میتوانید این تکنیکها را به دو دسته طبقهبندی کنید: تحلیل فاندامنتال (FA) و تحلیل تکنیکال (TA).
در این مقاله، ما به اصول اولیه تحلیل فاندامنتال خواهیم پرداخت.
تحلیل فاندامنتال چیست؟
تحلیل فاندامنتال روشی است که توسط سرمایهگذاران و تریدرها در راستای تعیین ارزش ذاتی داراییها یا شرکتها استفاده میشود. آنها برای تعیین اینکه ارزش دارایی یا شرکت موردنظرشان بالاتر از ارزش واقعی یا پایینتر از آن قرار دارد، عوامل داخلی و خارجی را بهدقت مطالعه میکنند. نتیجهگیری آنها میتواند به اتخاذ یک استراتژی بهتر کمک کند و در نتیجه سود خوبی به دست آورند.
بهعنوانمثال، اگر به یک شرکت علاقهمند شدید، ابتدا میتوانید مواردی مانند درآمد، ترازنامه، صورتهای مالی و گردش پول آن شرکت را بررسی کنید تا از سلامتی مالی آن اطلاعات کافی به دست آورید. سپس لازم است که با نگاهی کلیتر، به بازار یا صنعتی که شرکت مورد نظر در آن فعالیت دارد نگاه کنید و ببینید که رقبایش چه کسانی هستند؟ شرکت چه افرادی را هدف قرار داده است؟ آیا درحال گسترش است؟ حتی میتوانید از زاویه کلیتر نگاه کنید تا عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره و تورم را نیز در نظر بگیرید.
موارد بالا همان چیزی است که بهعنوان یک رویکرد «پایین به بالا» شناخته میشود. شما می توانید با شرکتی که به آن علاقهمند هستید شروع کنید و تلاش کنید تا جایگاه آن را در یک اقتصاد کلیتر دریابید. همچنین میتوانید به همان اندازه، یک رویکرد بالا به پایین اتخاذ کنید، که طبق آن ابتدا با بررسی تصویری بزرگتر، گزینههای خود را محدود میکنید.
هدف نهایی این نوع تحلیل، دست یافتن به توانایی پیشبینی قیمت یک سهام و مقایسه آن با قیمت فعلی همان سهام است. اگر عدد بهدستآمده بالاتر از قیمت فعلی باشد، میتوان نتیجه گرفت که ارزش آن پایینتر از ارزش واقعی است. اگر پایینتر از قیمت بازار باشد، میتوان فرض کرد که در حال حاضر بیشتر از مقدار واقعی، ارزشگذاری شده است. با داشتن تکنیکال یا فاندمنتال؟ اطلاعات حاصل از چنین تحلیلی، میتوانید درباره خرید یا فروش سهام شرکت موردنظر، تصمیماتی آگاهانه بگیرید.
تحلیل فاندامنتال (FA) در برابر تحلیل تکنیکال (TA)
غالباً تریدرها و سرمایهگذاران تازهوارد به بازار رمزارزها، فارکس و یا بازار بورس، هنگام انتخاب رویکرد خود گیج میشوند. تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال کاملاً متضاد هم هستند و به روشهای متفاوتی متکی هستند. بااینحال، هر دو دادههایی مرتبط با معاملهگری ارائه میدهند. پس کدامیک بهتر است؟
درواقع شاید بهتر باشد که بپرسیم هرکدام از آنها چه اطلاعاتی ارائه میکنند. تحلیلگران فاندامنتال بر این باورند که قیمت سهام لزوماً نشانگر ارزش واقعی سهام نیست -ایدئولوژیای که اساس تصمیمات سرمایهگذاری آنها است.
در مقابل، تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که تغییرات آیندهی قیمت را میتوان تا حدودی از پرایساکشن گذشته و دادههای حجم (volume) پیشبینی کرد. آنها خود را درگیر مطالعه عوامل بیرونی نمیکنند و ترجیح میدهند بر نمودارهای قیمت، الگوها و روند بازارها تمرکز کنند. هدف آنها شناسایی نقاط ایدئال برای ورود و خروج از معاملات است.
طرفداران فرضیه بازار کارآمد (EMH) بر این باورند که پیگیری مداوم بازار با تحلیل تکنیکال غیرممکن است. این نظریه بیان میکند كه بازارهای مالی تمام اطلاعات شناختهشده (اطلاعات معقول) در مورد داراییها را نشان میدهند و دادههای تاریخی را از قبل در نظر گرفتهاند. نسخههای «ضعیفتر» EMH تحلیل فاندامنتال را بیاعتبار نمیدانند، اما اشکال «قویتر» آن، استدلال میکنند که حتی با تحقیقات بسیار دقیق، دستیابی به یک مزیت رقابتی غیرممکن است.
قابلدرک است که هیچ تکنیکال یا فاندمنتال؟ استراتژی عینی بهتر از این دو وجود ندارد، زیرا هر دو میتوانند اطلاعات ارزشمندی را درزمینهٔهای مختلف ارائه دهند. برخی ممکن است سبکهای معاملاتی خاصی داشته باشند، اما در عمل، بسیاری از تریدرها از ترکیبی از هردوی آنها استفاده میکنند.
شاخصهای محبوب در تحلیل فاندامنتال
ما در تحلیل فاندامنتال به دنبال نمودارهای شمعی، MACD یا RSI نیستیم – در عوض تعداد محدودی از شاخصهای مخصوص تحلیل فاندامنتال وجود دارد که از آنها استفاده میشود. در این بخش ، ما در مورد برخی از محبوبترین آنها بحث خواهیم کرد.
درآمد هر سهم (EPS)
درآمد هر سهم، معیار مشخصی از سودآوری یک شرکت است و به ما میگوید سود هر سهم چقدر است. EPS با استفاده از فرمول زیر محاسبه میشود:
تعداد سهام عرضه شده/(درآمد خالص – سود سهام ممتاز)
فرض کنید یک شرکت سود سهام پرداخت نمیکند و سود کلی آن ۱ میلیون دلار است. با انتشار ۲۰۰۰۰۰ سهم، این فرمول EPS میزان ۵ دلار را به ما نتیجه میدهد. محاسبه آن پیچیده نیست، اما میتواند اطلاعات ارزشمندی در مورد سرمایهگذاریهای بالقوه به ما ارائه دهد. شرکتهای دارای EPS بالاتر (یا در حال رشد) معمولاً برای سرمایهگذاران جذابتر هستند.
برخی افراد نیز به سود رقیق در هر سهم علاقه دارند، زیرا فاکتورهایی را در نظر میگیرد که میتوانند تعداد کل سهام را افزایش دهند. به عنوان مثال در گزینههای سهام، به کارمندان امکان خرید سهام شرکت داده میشود. ازآنجاکه این بهطورکلی تعداد بیشتری از سهام را برای تقسیم درآمد خالص به وجود میآورد، انتظار داریم که برای EPS رقیقشده در مقابل EPS ساده ارزش کمتری را مشاهده کنیم.
بر اساس تمام شاخصها، EPS نباید تنها معیاری باشد که برای ارزشگذاری یک سرمایهگذاری مورداستفاده قرار میگیرد. این ابزار، زمانی مفید است که در کنار بقیه فاکتورها استفاده شود.
نسبت قیمت به درآمد (P/E)
نسبت قیمت به درآمد یا بهطور ساده، نسبت P/E یک شرکت را با مقایسه قیمت سهام با EPS آن، ارزشیابی میکند. P/E با فرمول زیر محاسبه میشود:
درآمد هر سهم (EPS)/قیمت سهام
بیایید از همان شرکت قبلی که دارای EPS معادل با ۵ دلار بود، استفاده کنیم. فرض کنید که هر سهم در قیمت ۱۰ دلار معامله میشود؛ در نتیجه نسبتP/E آن برابر با ۲ میباشد. این به چه معناست؟ خب، این تا حد زیادی به آنچه بقیه تحقیقات ما نشان میدهد بستگی دارد.
بسیاری افراد، از نسبت سود به درآمد (profit-to-earnings) برای تعیین اینکه سهام overvalued (اگر این نسبت بالاتر باشد) یا undervalued (اگر این نسبت پایینتر باشد) است یا خیر، استفاده میکنند. باز هم، این قانون همیشه به تنهایی صادق نیست؛ بنابراین بهتر است در کنار سایر تکنیکهای تحلیل کمی و کیفی استفاده شود.
نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B)
نسبت قیمت به ارزش دفتری (یا نسبت قیمت به سهام) میتواند در مورد چگونگی ارزشگذاری شرکت نسبت به ارزش دفتری آن توسط سرمایهگذاران به ما اطلاعات ارائه دهد. ارزش دفتری، ارزشی تجاری است که در گزارش های مالی شرکت تعریف شده (بهطور معمول داراییها منهای بدهی ها). محاسبه آن به شرح زیر است:
ارزش دفتری هر سهم/قیمت هر سهم
بیایید بار دیگر شرکت قبلی را در نظر بگیریم. فرض کنیم که ارزش دفتری این شرکت ۵۰۰،۰۰۰ دلار است. هر سهم روی ۱۰ دلار معامله میشود و ۲۰۰۰۰۰ دلار از آنها وجود دارد. بنابراین، ارزش دفتری ما به ازای هر سهم ۲٫۵ دلار خواهد بود. پس با اعمال اعداد در این فرمول، ۱۰ دلار تقسیم بر ۲٫۵ دلار نسبت قیمت به ارزش دفتریِ ۴ دلار به ما میدهد. در ظاهر، این خوب به نظر نمیرسد. این به ما میگوید که سهام در حال حاضر چهار برابر آنچه شرکت درواقع روی کاغذ ارزش دارد، معامله میشود. این ممکن است نشان دهد که بازار این شرکت را بیشازحد ارزشگذاری کرده و شاید انتظار رشد عظیم آن را دارد. اما اگر نسبت کمتر از ۱ داشته باشیم، این نشان میدهد که شرکت دارای ارزش بیشتری نسبت به آنچه بازار تشخیص میدهد است.
محدودیت نسبت قیمت به ارزش دفتری این است که معمولاً برای ارزیابی شرکتهای «با دارایی سنگین» مناسب است و برای شرکتهایی که داراییهای فیزیکی کمی دارند خیلی مناسب نیست.
نسبت قیمت به درآمد به نرخ رشد سود (PEG)
نسبت قیمت/درآمد به نرخ رشد (PEG) یک فرمول اضافه برای نسبت سود به درآمد است و دامنه آن را برای در نظر گرفتن نرخ رشد در نظر میگیرد. PEG از فرمول زیر به دست می آید:
نرخ رشد سود/نسبت قیمت به درآمد
نرخ رشد درآمد، تخمینی از رشد سود پیشبینی شده در یک بازه زمانی مشخص است. ما آن را بهصورت درصد بیان میکنیم. فرض کنید برای شرکت فوقالذکر ما رشد متوسط ۱۰٪ را طی ۵ سال در آینده تخمین زدهایم. حال نسبت قیمت به درآمد (۲) را به ۱۰ تقسیم میکنیم تا به نسبت ۰٫۲ برسیم.
این نسبت نشان میدهد که این شرکت برای سرمایهگذاری خوب است زیرا وقتی رشد آینده آن را در نظر میگیرم، ارزش آن بسیار پایینتر از ارزش واقعی آن است. بهطورکلی، هر شرکتی، با نسبت کمتر از ۱، کمتر از حد واقعی ارزشگذری شده است.
بسیاری نسبت PEG را به P/E ترجیح میدهند، زیرا این نسبت متغیر نسبتاً مهمی را در نظر میگیرد که P/E آن را در نظر نمیگیرد.
تحلیل فاندامنتال و رمزارزها
معیارهای بالا برای رمزارزها قابلاستفاده نیستند. در عوض، شما میتوانید به ارزیابی عوامل دیگر برای ارزیابی پروژه بپردازید. در بخش زیر تعدادی از شاخصهای مورداستفاده تریدرهای رمزارزی آورده شده است.
نسبت ارزش شبکه به تراکنشها (NVT)
این نسبت معمولاً بهعنوان معادل نسبت P/E در بازارهای رمزارزی در نظر گرفته میشود. نسبت NVT به سرعت در حال تبدیلشدن به یک اصل در تحلیل فاندامنتال است. این نسبت به شرح زیر محاسبه شود:
حجم معاملات روزانه/ارزش شبکه
NVT ارزش یک شبکه را بر اساس ارزش معاملات انجامشده آن تفسیر میکند. فرض کنید که شما دو پروژه دارید؛ Coin A و Coin B. هر دو دارای ارزش بازار ۱،۰۰۰،۰۰۰ دلار هستند. بااینحال، کوین A حجم معاملات روزانه به ارزش ۵۰۰۰۰ دلار دارد، در حالی که این عدد برای کوین B برابر با ۱۰۰۰ دلار است.
نسبت NVT برای کوین A، ۲۰ وبرای کوین B، ۱۰۰ است. بهطورکلی، داراییهایی با نسبت NVT پایینتر، پایینتر از حد واقعی ارزشگذاری میشوند، درحالیکه ممکن است آنهایی که نسبتهای بالاتری دارند بیشتر از حد ارزشیابی شوند. این معیار بهتنهایی نشان میدهد که کوین A در مقایسه با کوین B کمتر از ارزش واقعی خود ارزشیابی شده است.
آدرسهای فعال
برخی به تعداد آدرسهای فعال در یک شبکه نگاه میکنند تا میزان استفاده از آن را مشخص کنند. اگرچه بهعنوان یک شاخص مستقل قابلاعتماد نیست اما با اینوجود میتواند اطلاعات مربوط به فعالیت شبکه را نشان دهد.
نسبت سربهسر قیمت به ماینینگ
نسبت سربهسر قیمت به ماینینگ، معیاری برای ارزیابی کوینهای اثبات کار است که توسط مشارکتکنندگان در شبکه استخراج میشوند. این نسبت هزینههای مرتبط با این فرآیند را در نظر میگیرد: یعنی هزینه برق و سختافزار.
هزینه استخراج کوین/قیمت کوین
نسبت سربهسر قیمت به ماینینگ میتواند در مورد وضعیت فعلی شبکه بلاکچین چیزهای زیادی را نشان دهد. قیمت سربهسر به هزینه استخراج کوین اشاره دارد؛ برای مثال، اگر ۱۰،۰۰۰ دلار باشد، آنوقت ماینرها معمولاً ۱۰۰۰۰ دلار برای تولید یک واحد جدید هزینه میکنند.
فرض کنید کوین A در ۵۰۰۰ دلار و کوین B در ۲۰۰۰۰ دلار معامله میشود، و هر دو دارای یک نقطه سربهسر ۱۰۰۰۰ دلار هستند. نسبت کوین A 0.5 و نسبت کوین B 2 خواهد بود. ازآنجاکه نسبت کوین A زیر ۱ است ، به ما میگوید که ماینرهای آن ضرر ده هستند. اما استخراج کوین B سودآور است، زیرا درازای هر ۱۰،۰۰۰ دلار صرف شده برای ماینینگ، ۲۰،۰۰۰ دلار درآمد کسب میکنند.
برای کوین A، ماینرهای ضرر ده احتمالاً شبکه را ترک میکنند مگر اینکه قیمت آن افزایش یابد. کوین B پاداش خوبی دارد، بنابراین انتظار میرود که ماینرهای بیشتری به آن بپیوندند مگر اینکه دیگر سود ده نباشد.
اثربخشی این شاخص مورد اختلاف است. بااینوجود، این به شما در مورد اقتصاد ماینینگ ایده میدهد، که میتوانید در ارزیابی کلی خود از یک دارایی دیجیتال آن را اعمال کنید.
شفافنامه، تیم و نقشه راه
معروفترین روش برای تعیین ارزش رمزارزها و توکنها تحقیقات متداول در مورد پروژه است. با خواندن یک شفافنامه میتوانید اهداف پروژه، موارد استفاده و فناوری آن را بفهمید. خواندن سوابق اعضای تیم به شما در مورد توانایی آنها در ساخت محصول و رشد آن ایده میدهد. سرانجام، نقشه راه به شما میگوید که آیا این پروژه در جریان است یا خیر. میتوان این را با تحقیقاتی دیگر تکمیل کرد تا احتمال اینکه پروژه به نقاط عطف برسد یا خیر، مشخص شود.
نکات مثبت و منفی تحلیل فاندامنتال
نکات مثبت تحلیل فاندامنتال
تحلیل فاندامنتال یک روش قدرتمند برای ارزیابی کسب و کارها به روشی است که از عهده تحلیلگران تکنیکال خارج میباشد. برای سرمایهگذاران در سراسر جهان، مطالعه طیف وسیعی از عوامل کمی و کیفی، یک نقطه شروع مهم برای هر کسب و کار است.
هرکسی میتواند تحلیل فاندامنتال انجام دهد، زیرا این تحلیل به تکنیکهای امتحان شده و تستشده و دادههای در دسترس تجاری متکی است؛ یا حداقل، در بازارهای سنتی اینگونه است. درواقع، اگر بخواهیم به رمزارزها (یک صنعت کماکان کوچک) بپردازیم، دادهها همیشه در دسترس نیستند و همبستگی سنگین بین داراییها بدین معنی است که ممکن است تحلیل فاندامنتال چندان مؤثر نباشد.
اگر تحلیل فاندامنتال بهدرستی انجام شود، مبنایی برای شناسایی سهامهایی که کمتر از ارزش واقعی ارزشگذاری شدهاند و آماده رشد هستند را فراهم میکند. سرمایهگذاران برتر مانند وارن بافت و بنیامین گراهام، بهطور مداوم نشان دادهاند که تحقیقات دقیق روی شرکتها از طریق این روش میتواند نتایج شگرفی به بار آورد.
نکات منفی تحلیل فاندامنتال
تحلیل کردن به روش فاندامنتال بسیار ساده است، اما ارائه یک تحلیل فاندامنتال خوب آنقدرها هم ساده نیست. تعیین «ارزش ذاتی» سهام، یک فرایند وقتگیر است که نیاز به کار بسیار بیشتری نسبت به قرار دادن اعداد در یک فرمول دارد. فاکتورهای زیادی باید ارزیابی شوند و منحنی یادگیری برای انجام این کار میتواند بهطور مؤثری شیبدار باشد. علاوه بر این، تحلیل فاندامنتال بیشتر مناسب معاملات بلندمدت است تا کوتاهمدت.
این نوع تحلیل همچنین نیروهای قوی بازار و روندهایی که تحلیل تکنیکال قادر به شناسایی آنها هست را نادیده میگیرد.
تضمینی وجود ندارد که سهامهایی که کمتر از ارزش واقعی خود ارزشیابی شدهاند، در آینده رشد کنند.
جمعبندی
تحلیل فاندامنتال یک رویه اثباتشده است که برخی از موفقترین تریدرها به آن قسم میخورند. با اصلاح یک استراتژی، سرمایهگذاران نهتنها میتوانند ارزش واقعی سهام، رمزارزها و سایر داراییها را بهتر تخمین بزنند، بلکه بهطورکلی میتوانند شرکتها و صنایع را بهتر درک میکنند.
تحلیل فاندامنتال در کنار تحلیل تکنیکال، میتواند به تریدرها و سرمایهگذاران در مورد اینکه کدام داراییها و شرکتها سودآور هستند، درک خوبی بدهد. در هر دو بازار سهام و رمزارزها، ترکیب تحلیل فاندامنتال و تکنیکال موردعلاقه افراد بسیاری است.
با این حال، با توجه به نوظهور بودن بازارهای رمزارزی، باید درک کنید که ممکن است تحلیل فاندامنتال چندان مؤثر نباشد. همیشه تحقیقات خود را انجام دهید و از داشتن یک استراتژی مدیریت ریسک اطمینان حاصل کنید.
تکنیکال یا فاندامنتال
همانطور که در تحلیل تکنیکال تمرکز بر روی تغییرات قیمت است در تحلیل فاندامنتال این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تاثیر می گذارد و باعث می شود قیمت بالا یا پایین برود و یا ثابت بماند.
یک تحلیلگر فاندامنتال تاثیر تمام فاکتورهای مربوط را بر روی قیمت هر چیز بررسی می کند تا در نهایت بتواند ارزش ذاتی آن را محاسبه کند. ارزش ذاتی چیزی است که یک تحلیلگر فاندامنتال به وسیله آن نشان می دهد که با توجه به میزان عرضه و تقاضا واقعاٌ با آن قیمت ارزش دارد یا خیر. اگر ارزش ذاتی چیزی زیر قیمت «آن» باشد، تحلیلگر فاندامنتال می گوید قیمت آن چیز ارزان است و برای تکنیکال یا فاندمنتال؟ خرید مناسب است.
هر دو روش تکنیکال و فاندامنتال همواره سعی بر حل یک مشکل واحد دارند و آن مشکل چیزی نیست جز پیش بینی اینکه قیمت ها تمایل دارند در چه جهتی حرکت کنند. در واقع آنها از دو راه متفاوت به یک مسئله واحد می پردازند. یک تحلیلگر فاندامنتال علت های تغییر قیمت را بررسی می کند حال آنکه یک تحلیلگر تکنیکال تاثیرات آن را به چالش می کشاند. تحلیلگر تکنیکال عقیده دارد که تغییرات قیمت تنها چیزی است که او نیاز دارد بداند و دانستن علت ها و دلایل این تغییرات لازم نیستند و در مقابل تحلیلگر فاندامنتال همواره به علت ها و تغییرات قیمت می پردازد.
بیشتر معامله گران خود را در یکی از دو دسته تحلیل گران فاندامنتال یا تکنیکال طبقه بندی می کنند. در حقیقت این دو دسته نقاط مشترک زیادی دارند. خیلی از تحلیلگران فاندامنتال سعی دارند مقدماتی از تکنیکال را فرا بگیرند و همین طور بسیاری از تحلیلگران تکنیکی نیز تلاش می کنند حداقل اطلاعاتی از مسائل فاندامنتال داشته باشند. مشکل اصلی اینجاست که خیلی از اوقات علت ها و نمودارها با یکدیگر درگیر هستند. در بیشتر مواقع در ابتدای حرکت های مهم بازار، یک تحلیلگر فاندامنتال نمی تواند تعریف درستی برای تغییرات بازار ارائه دهد. در چنین لحظات بحرانی است که هر دو تحلیلگر تفاوت های زیادی را در برداشت هایشان و روند قیمت مشاهده می کنند و اغلب نیز همزمان با هم دلیل تغییرات را درک می کنند ولی گاهاٌ برای انجام هرگونه عکس العمل خیلی دیر شده است.
این اختلافات ظاهری را شاید بتوان اینگونه تشریح کرد که در واقع تغییرات قیمت باعث ایجاد دلایل پایه ای جدیدی می شود یعنی اینکه تغییر قیمت باعث می شود تا تحلیلگر فاندامنتال و فاکتورهای سنجش او حساس شوند و در حقیقت بازار دلایل جدیدی برای این تغییرات پیدا کند. در حالی که دلایل پایه ای قبلا تاثیر خود را بر قیمت گذاشته اند و هم اکنون در بازار وجود دارند و در واقع قیمت ها در حال نشان دادن واکنش به دلایل پایه ای جدید هستند. خیلی از بازارها در گذشته با تغییرات بسیار کم و یا اصلا هیچ تغییری در فاندامنتال شروع شده است و به مرور زمان وقتی که تغییرات دیده شده است روند جدید کاملا در مسیرش قرار گرفته است.
بعد از مدتی تحلیلگر تکنیکال با اعتماد به نفس بیشتری تغییرات را در نمودارها درک می کند و می خواند. یک تحلیلگر تکنیکال شاید تنها کسی باشد که در شرایطی که تغییرات بازار با خرد عمومی در تناقض است احساس آرامش می کند و حتی از چنین موقعیتی لذت می برد. او می داند که معامله گران بازار به زودی با اطلاعات جدیدی که همان دلایل فاندامنتال جدید می باشد مواجه می شوند و شاید تنها او باشد که برای تصدیق محاسباتش منتظر چیزی نبوده است.
در تایید تحلیل تکنیکال می توان به وضوح دید که اعتقاد یک تحلیلگر تکنیکال به تحلیل هایش به مراتب بیشتر از یک تحلیل گر فاندامنتال می باشد. اگر یک معامله گر مجبور باشد یکی از این دو را به عنوان روش کار انتخاب کند منطق می گوید که تحلیل تکنیکال امکان رسیدن به موفقیتش بیشتر است. برای آنکه تحلیل تکنیکال در حقیقت تاثیر عوامل فاندامنتال را بررسی می کند و چون همیشه تاثیر فاندامنتال در روی قیمت لحاظ شده، به طور حتم بررسی فاندامنتال کاری غیر ضروری است. بررسی نمودار، میانبری است به بررسی عوامل فاندامنتال. ولی حالت عکس آن ممکن نیست. این امکان وجود دارد که بتوان در یک بازار مالی صرفاٌ با دانش تکنیکال خرید و فروش انجام داد ولی تقریبا بعید به نظر می آید که شخصی بتواند صرفاٌ براساس مسائل فاندامنتالی و عدم بررسی قسمت تکنیکی بازار، خرید و فروش خیلی موفقی انجام دهد.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای دریافت جدید ترین اخبار تلفن خود را وارد کنید.
دسترسی سریع
درباره پرشین چارت:
آموزش تحلیل بازار های مالی شامل بازار بورس ، فارکس و ارز دیجیتال – آشنایی با انواع روش های تحلیل بنیادی – دانستنی های دنیای اقتصاد – روانشناسی بازار
تحلیل بنیادی چیست؟ تحلیل فاندامنتال در فارکس و بازارهای مالی
در طول اردوی آموزشی خود و مطالعه مجموعه مقالات آموزش فارکس، احتمالا با گالیور، ارباب حلقه ها، میتی کومان و مبحث تحلیل بنیادی یا همان فاندامنتال برخورد داشتید.
یک دقیقه صبر کنید…
ما قبلاً در دروس ابتدایی یک تیزر تبلیغاتی از تحلیل فاندامنتال را به شما نشان دادیم! پس حالا بیایید به مبانی بپردازیم!
تحلیل فاندامنتال دقیقاً چیست و آیا استفاده از آن لازم است؟ خوب، تحلیل فاندامنتال یا بنیادی مطالعه اصول و مبادی بنیادین است!
آسان بود، نبود؟ آهان! گرفتم.
واقعیت را بگوییم جریان خیلی بیشتر و پیچیده تر از این حرفهاست.. خیلی خیلی پیچیده تر.
اگر شنیدید که مردم از فاند یا مباحث بنیادی صحبت می کنند، آنها واقعاً در مورد اصول بنیادین اقتصادی کشور میزبان ارز صحبت می کنند.
اصول بنیادین اقتصادی شامل مجموعه وسیعی از اطلاعات می شود – که به صورت گزارش های اقتصادی، سیاسی یا محیطی، داده ها، اطلاعیه ها و یا به صورت رویدادهای خبری انتشار می یابند.
حتی پایین آمدن رتبه اعتباری، در دسته داده های بنیادین قرار می گیرد و بعدها خواهید دید که دوستان “پیپ گیر” ما چگونه این خبر را تبدیل به یک فرصت کرده و با فروش روی EUR / USD سودی خوبی کرده اند.
تحلیل بنیادی استفاده و مطالعه این عوامل است.
تحلیل فاندامنتال مطالعه این است که منظر اقتصادی و مالی جهان و محیط اطراف ما چگونه است و تمرکز آن بر این است که چگونه عناصر کلان اقتصادی (مانند رشد اقتصادی، تورم، بیکاری) بر هر آنچه معامله می کنیم تأثیر گذار است.
آمار بنیادی و شکل های مختلف آن
تحلیل فاندامنتال شامل مطالعه روند های اقتصادی و رویدادهای ژئوپولیتیکی است که بر قیمت ارز تأثیر گذار است. به عبارت دیگر، تحلیل بنیادی، مطالعه اخبار مالی و آمار اقتصادی است.
آن دسته از آمار اقتصادی که رصد آنها مهم تر از سایرین است عبارتند از:
- نرخ بهره
- تورم
- تولید ناخالص ملی (GDP)
- آمار اشتغال
هنگامی که یک آمار اقتصادی منتشر می شود، تحلیل بنیادی یک دید کلی در اختیار ما می گذارد که قیمت در برابر یک رویداد اقتصادی خاص چگونه “باید” یا “ممکن” است واکنش نشان دهد.
داده های بنیادی در اشکال گوناگون نمود می یابند.
می تواند به شکل گزارشی باشد که توسط بانک فدرال رزرو در مورد فروش خانه های موجود در امریکا منتشر شده است. و یا می تواند با توجه به این احتمال که بانک مرکزی اروپا سیاست پولی خود را تغییر می دهد یا نمی دهد، خود را نشان دهد.
انتشار این آمار برای عموم مردم اغلب باعث تغییر فضای اقتصادی (یا بهتر بگوییم ذهنیت اقتصادی) شده و واکنش سرمایه گذاران و نوسان گیران را به دنبال دارد.
حتی مواردی وجود دارد که گزارش خاصی تکنیکال یا فاندمنتال؟ منتشر نمی شود، اما انتظار انتشار چنین گزارشی، خود نمونه دیگری از اصول بنیادین است.
گمانه زنی ها درباره افزایش نرخ بهره می تواند ساعت ها یا حتی چندین روز پیش از اعلام واقعی نرخ بهره مورد ارزیابی قرار گرفته و “سبک و سنگین شود”.
در حقیقت، بسیار دیده می شود که جفت ارزها لحظاتی پیش از اخبار مهم اقتصادی، گاهی تا حتی 100 پیپ جابجا می شوند، که آنها را تبدیل به فرصتی سودآور برای یک تریدر شجاع می سازد.
به همین دلیل است که بسیاری از معامله گران فارکس اغلب پیش از انتشار آمار و وقایع اقتصادی پشت سیستم بوده و آماده و هوشیار هستند و شما نیز باید چنین باشید!
به طور کلی، بخش عمده ای از داده های مورد استفاده در تحلیل فاندامنتال را آمار ها و شاخص های اقتصادی تشکیل می دهند. همچون به صدا درآمدن آژیر آتش بمحض کشف دود، شاخص های اقتصادی نیز یک دید کلی از سلامت اقتصاد کشور در اختیار ما می گذارند.
گرچه دانستن مقدار عددی یک شاخص مهم است، اما انتظار بازار از این مقدار نیز مهم است.
درک صحیح تأثیر حاصل از رقم واقعی نسبت به رقم پیش بینی شده مهمترین بخش کار است. باید به همگی این عوامل هنگام تصمیم گیری برای معامله توجه کرد.
نگران نباشید. ساده تر از آنچه فکر می کنید است و برای استنباط و درک آن نیاز نیست دانشمند هسته ای باشید.
پیشنهاد می کنم هر روز از صفحات تقویم اقتصادی بازدید کنید تا بتوانید در جریان انتشار اخبار اقتصادی آتی باشید.
تحلیل بنیادی ابزاری ارزشمند در ارزیابی شرایط آینده اقتصاد است، اما استفاده از آن برای پیش بینی جهت قیمت ارز چندان کارساز نیست.
این نوع تحلیل دارای مناطق خاکستری زیادی است. زیرا اطلاعات بنیادین که به صورت گزارش، آمار اقتصادی یا بیانیه تغییر سیاست های پولی منتشر می گردند در مقایسه با اندیکاتورها و شاخص های تکنیکالِ واقعی، ابهام بیشتری دارند.
تجزیه و تحلیل تکنیکال یا فاندمنتال؟ آمار اقتصادی انتشار یافته و گزارش داده های بنیادی معمولاً چیزی شبیه به این است:
“افزایش نرخ بهره با این مقدار درصد ممکن است باعث بالا رفتن یورو شود.”
“دلار آمریکا با عدد شاخص در فلان محدوده باید پایین رود.”
“اعتماد مصرف کننده 2 درصد نسبت به آخرین گزارش کاهش یافته است.”
آیا قطعیتی در تحلیل فاندامنتال وجود دارد؟
بازار تمایل دارد که بر اساس احساس مردم واکنش نشان دهد. این احساسات می تواند براساس واکنش آنها به گزارش های اقتصادی، یا براساس ارزیابی آنها از شرایط فعلی بازار باشد.
و همانطور که احتمالا حدس می زنید – هزاران هزار نفر، با احساسات و ایده های مختلف وجود دارند.
احتمالاً با خود می گویید: “پناه بر خدا پس هیچ قطعیتی در تحلیل فاندامنتال وجود ندارد!”
در واقع کاملا درست می گویید.
به هیچ وجه نمی توان بر اساس یک سری آمار جدید بنیادی، صد در صد دانست که جفت ارز به کجا خواهد رفت.
این بدین معنا نیست که تحلیل فاندامنتال را باید کنار گذاشت.
به دلیل حجم سنگین داده های بنیادین موجود، اکثر مردم به سختی می توانند همه آنها را کنار هم قرار دهند.
آنها یک گزارش خاص را درک می کنند، اما نمی توانند آن را در تصویر کلی اقتصادی قرار دهند. این کار به زمان و درک عمیق تری از داده ها نیاز دارد.
همچنین ، بیشتر داده های بنیادین فقط برای یک ارز گزارش می شوند، در حالیکه به داده های بنیادی برای ارز دیگر در یک جفت ارز نیز نیاز است تا بتوان آنها را قیاس کرد و تصویری دقیق بدست آورد.
همانطور که در ابتدای کار گفتیم، موضوع سر این است که یک ارز قوی با یک ارز ضعیف جفت شود.
تحلیل فاندامنتال بهتر است یا تحلیل تکنیکال ؟
در این مرحله، شما احتمالاً همچنان منتظر پاسخ به این سوال هستید: “آیا برای تبدیل شدن به یک تریدر موفق فارکس نیاز است که حتما از تحلیل بنیادی استفاده کنم؟”
کاملاً متوجهیم که هر جناح طرفداران و عاشقان خود را دارد.
به نظر می رسد تحلیل تکنیکال، روش ترجیحی معامله گران کوتاه مدت فارکس است که تمرکز اصلی آنان بر نمودار و قیمت است.
معامله گران میان مدت و برخی از معامله گران بلند مدت علاوه بر آن دوست دارند روی تحلیل بنیادی نیز تمرکز کنند زیرا این امر به ارزش گذاری و قیمت گذاری ارز کمک می کند.
ما دوست داریم با گفتن اینکه باید از هر دو استفاده کنید کمی جالب تر شویم!
استراتژی های متمرکز بر تحلیل تکنیکال، هنگامی که یک رویداد کلیدی بنیادین رخ می دهد، چیزی جز نابودی حساب نیستند.
به همین ترتیب، معامله گران صرفا بنیادی فرصت های کوتاه مدتی را که الگو ها و آرایش های نموداری و سطوح تکنیکال نشان می دهند را از دست می دهند.
ترکیبی از تحلیل تکنیکال و بنیادی همه نقاط و زوایا را پوشش می دهد. شما از انتشار برنامه ریزی شده یک رویداد خبری اقتصادی آگاهی دارید، اما در کنار آن می توانید ابزارها و الگوهای تکنیکالی مختلف که بازیگران درشت بازار روی آنها تمرکز کرده اند را شناسایی و از آنها استفاده کنید.
در دروس بعدی چند مثال معاملاتی برای شما داریم که نشان می دهند چگونه ترکیب مناسب تحلیل بنیادی و تکنیکال منجر به سودهای کلان می گردد.
و در ادامه، در مورد عمده عوامل بینادی که ارزها را تحت تأثیر قرار می دهند بحث خواهیم کرد.
عواملی نظیر نرخ بهره، سیاست های پولی و گزارش های اقتصادی که تکان دهنده بازار هستند.
تحلیل رمز ارزها ، بنیادی و تکنیکال
بازار رمز ارزها در مقایسه با سایر بازارهای مالی مثل بازار بورس و فارکس بازاری نوپا با ویژگیهای خاص خود است اما برای تحلیل رمز ارزها رویکردهایی مشابه با سایر بازارها اتخاذ میشود. دو رویکرد عمده در تحلیل بازارهای مالی که اکثر فعالین بازارها استفاده میکنند، تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال یا بنیادی است که در این مقاله از آکادمی کیوسک، هدف ما بررسی این دو روش با تکیه بر بازار ارزهای دیجیتال است.
تحلیل بنیادی: تحلیل مخصوص حرفهایها
تحلیل بنیادی یکی از موثرترین و مهمترین روشهای تحلیل در بازارهای مالی است. در این نوع تحلیل، افراد به دنبال ارزش ذاتی اقلام موجود در بازارهای مالی هستند تا با مقایسه آن با ارزش واقعی آنها که همان قیمت فعلی است، تصمیم به خرید یا فروش نمایند. بسته به این که در کدام بازار فعالیت میکنید ابزارهای لازم برای تحلیل فاندامنتال تغییر میکند.
در بازار بورس صورتهای مالی شامل ترازنامه، صورت سود و زیان و … مهمترین منبع برای تحلیل بنیادی هر سهم به شمار میروند. در بازار فارکس کلیه عوامل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی که بر جفت ارز مد نظر ما تاثیر میگذارند مورد بررسی قرار میگیرند تا بتوان روند جفت ارز مورد نظر را مشخص کرد. در بازار رمزارزها نیز تحلیل بنیادی با توجه به پروژه ارز مد نظر و برنامههای گروه سازنده ارز صورت میگیرد. تحلیل فاندامنتال همانند سایر روشهای تحلیلی دارای مزایا و معایبی است که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم.
مزایای تحلیل بنیادی
همانطور که گفته شد اساس تحلیل بنیادی بر این نکته استوار است که قیمت در بلند مدت به ارزش ذاتی خود میل میکند. لذا اگر ارزش ذاتی یک کالا در هر بازاری بیشتر از قیمت واقعی آن باشد، کالای مورد نظر برای سرمایهگذاری مناسب خواهد بود.
مهمترین مزیتی که تحلیل بنیادی نسبت به سایر روشهای تحلیلی دارد این است که تحلیلگر بنیادی به تغییرات قیمتی کوتاه مدت سهم یا کالا توجه ندارد و فقط و فقط ارزش ذاتی سهم برای او مهم است. مزیت دیگر تحلیل بنیادی، بلند مدتی بودن آن است به گونهای که با یک بار تحلیل و انجام معامله، سرمایهگذار تا مدتها نیاز به درگیری با بازار و روند قیمتی کوتاه مدت ندارد. مزیت مهم دیگر این تحلیل نسبت به سایر روشها در دقت بالای آن است. با توجه به این که تحلیل فاندامنتال با ارزش ذاتی سر و کار دارد معمولا تحلیلگر در صورتی که دادههای درستی در اختیار داشته باشد و همهی عوامل مهم تحلیل بنیادی در هر بازار را مورد بررسی قرار دهد، به ندرت دچار اشتباه میشود.
معایب تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی علیرغم تمام مزایایی که دارد در برخی مواقع ممکن است روش مناسبی برای سرمایهگذاران نباشد. مهمترین عیب این روش این است که برای تحلیل بنیادی نیاز به تخصص بالا در زمینههای مختلف هست. به عنوان مثال تحلیل صنایع مختلف در بازار بورس ایران به یک شکل انجام نمیگیرد و تحلیلگر نیاز دارد که به همه مباحث این صنایع تسلط داشته باشد تا یک تحلیل جامع و درست از شرایط ارائه دهد. همچنین در بازار ارزهای دیجیتال تحلیلگر بنیادی باید بتواند مباحث فنی پروژهها را در کنار مباحث مارکتینگ بررسی و تحلیل کند. همین ویژگی باعث میشود تحلیل بنیادی معمولا فرآیندی زمانبر و پر هزینه شود.
عیب مهم دیگری که به این تحلیل میتوان نسبت داد وابستگی بیش از حد آن به دادههایی است که شرکتها یا دولتها ارائه میکنند. معمولا این دادهها شامل خطا هستند یا اینکه ناقص میباشند لذا ممکن است تحلیلگر در اثر نبود اطلاعات کافی یا وجود اطلاعات اشتباه نتواند تحلیل درستی از شرایط داشته باشد. به طور کلی خبره شدن در این حوزه کار سخت و زمانبری است. لذا برای تحلیل بنیادی نیاز است تحلیلگران بازارهای مالی زمان و هزینه زیادی صرف آموزش و تجربه اندوزی کنند.
تحلیل تکنیکال: همه اطلاعات روی نمودار است!
روش تکنیکال در تحلیل رمز ارزها نوع دوم از روشهای تحلیل در بازارهای مالی است که کاربرد بیشتری نسبت به سایر روشهای تحلیلی دارد. این تحلیل به دنبال بررسی نوسانات و تغییرات قیمتی اقلام بازار در گذشته به منظور پیشبینی حرکات آتی بازار است. برای این منظور مهمترین ابزاری که تحلیلگر تکنیکال دارد نمودار قیمتی است.
تحلیلگران تکنیکال معتقدند همه اطلاعات مهم مربوط به بازار شامل عوامل سیاسی، اقتصادی و روانشناختی به طور خلاصه در قیمت لحاظ شده و در نمودارها قابل مشاهده است. دومین اصلی که تکنیکالیستها به آن اعتقاد دارند این است که قیمت همیشه داخل یک ترند یا روند در حرکت است. آنها بازار را به سه روند اصلی صعوی، نزولی و خنثی تقسیمبندی میکنند و در هر لحظهای از نمودار روند حرکت قیمت را در یکی از این سه دسته قرار میدهند. معمولا فرض بر این است که روند حرکت قیمت در آینده مشابه با روند کنونی است مگر اینکه اثبات شود تغییر روند صورت گرفته است.
اصل سوم در تحلیل تکنیکال این است که آنها معتقدند تاریخ تکرار میشود. این بدین معنی است که تغییرات قیمتی در اثر معامله افراد با یکدیگر صورت میگیرد و بنابراین روانشناسی افراد در شکلگیری قیمت بسیار مهم است. لذا با درک الگوهای روانشناختی افراد میتوان به این نتیجه رسید که الگوهای مورد نظر دوباره تکرار خواهند شد. بنابراین در تحلیل تکنیکال ما با نمودار کار داریم تا با توجه به روند گذشته برای آینده اهداف قیمتی تعیین کنیم. در ادامه مزایا و معایب تحلیل تکنیکال را بررسی خواهیم کرد.
مزایای تحلیل تکنیکال
مهمترین مزیت تحلیل تکنیکال نسبت به روش بنیادی در تحلیل رمز ارزها جهان شمول بودن آن است. به این معنی که در هر بازاری با هر مدل اطلاعات بنیادی، اگر دسترسی به نمودار قیمت مهیا شود، امکان تحلیل تکنیکال روی آن وجود دارد. لذا برای انجام تحلیل تکنیکال فرقی نمیکند شما در بازار فارکس فعالیت میکنید یا بورس ایران یا ارزهای دیجیتال.
مزیت دوم تحلیل تکنیکال آسانتر بودن یادگیری آن است. در تحلیل تکنیکال روشهای بسیاری برای بررسی بازارها وجود دارد که با مسلح شدن به هر یک از آنها میتوان اقدام به تحلیل و معامله نمود. مزیت دیگر تحلیل تکنیکال در هزینه و زمان کم آن برای تحلیل است. در این نوع تحلیل میتوان با کمترین زمان برای تحلیل به بهترین موقعیت برای خرید یا فروش کوتاه مدتی دست یافت. آخرین موردی که به عنوان مزایای این روش میتوان عنوان کرد این است که افراد با استفاده از این روش میتوانند تحلیلهای کوتاه مدت روزانه و ساعتی انجام بدهند و درآمد کوتاه مدت کسب کنند. این نکته برای افرادی که سرمایه زیادی ندارند و نمیتوانند سرمایهگذاری بلند مدت انجام دهند بسار مهم و حیاتی است.
معایب تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال روش ایدهالی که بدون عیب و نقص باشد نیست. بزرگترین عیبی که میتوان به این روش از تحلیل رمز ارزها وارد کرد این است که در مواقعی که سهمی یا ارزی تازه وارد بازار میشود و اطلاعاتی از روند قیمتی گذشته آن موجود نیست این روش دیگر کاربردی برای ما ندارد. در بازار ارزهای دیجیتال که بازار نوپایی است و بسیاری از ارزها سابقه قیمتی آنچنانی ندارند، این مشکل بیشتر نیز به چشم میآید.
دومین عیبی که میتوان به تحلیل تکنیکال وارد دانست خطای تحلیلی با ضرایب نسبتا بالا است. هر چه قدر در این روش زمان ما کوتاه مدتی باشد احتمال خطا نیز بیشتر خواهد شد. تناقض در نتیجه روشهای تحلیلی مختلف یکی دیگر از معایبی است که تحیل تکنیکال با آن روبهرو است. یک تحلیلگر تکنیکال ممکن است با تحلیل کلاسیک (یکی از روشهای متداول در تحلیل تکنیکال ) به یک نتیجه برسد ولی تحلیل با استفاده از امواج الیوت (یکی دیگر از روشهای تحلیل تکنیکال) او را دقیقا به نتیجه عکس تحلیل قبلی برساند. برای پرهیز از این تناقض معمولا تحلیلگران برای خود یک تکنیکال یا فاندمنتال؟ استراتژی مشخص انتخاب میکنند و فقط با نتایج آن به معامله میپردازند.
تحلیل تکنیکال و بنیادی در بازار رمزارزها
همان طور که در بخش روش تکنیکال تحلیل رمز ارزها ذکر شد این نوع تحلیل جهان شمول است و نیاز سرمایهگذاران در تمام بازارها را برطرف میکند. بازار رمزارزها نیز از این امر مستثنی نیست و تمام روشهای تحلیل تکنیکال در این بازار قابل استفاده هستند. تفاوت مهمی که این بازار با سایر بازارها دارد نوسان بالای قیمتی در این بازار است که به دلیل نوپا بودن این بازار و هجوم خیل عظیم افراد به سمت این بازار است. همین امر در کنار این که میتواند سودهای بسیار خوبی نصیب معاملهگران کند میتواند باعث ضررهای سنگین آنها شود. لذا استفاده از تحلیل تکنیکال در این بازار باید با وسواس بیشتری صورت بگیرد.
بهترین منبع برای تحلیل رمزارزها بررسی چارت ارزهای دیجیتال و انجام تحلیل تکنیکال سایت http://tradingview.com است. در این سایت نمودار اکثر ارزهای دیجیتال را در صرافیهای بزرگ دنیا میتوان دید. در نسخه رایگان این سایت شما به اکثر اندیکاتورها و ابزارهای رسم دسترسی دارید اما برای امکانات بیشتر مثل فیلترنویسی باید حساب کاربری پولی تهیه نمایید.
تحیلل بنیادی در بازار رمزارزها
بازار و تحلیل رمز ارزها بازار جدیدی است که از سال 2009 با تولد بیتکوین شروع به کار کرده است. در این بازار بیش از 8 هزار رمز ارز وجود دارد که هر روز هم به تعداد آنها اضافه میشود. با توجه به اینکه اطلاعات قیمتی چندان مناسبی برای رمزارها وجود ندارد تحلیل بنیادی در این حوزه بیش از سایر روشهای تحلیلی کاربرد دارد. اما چه پارامترهایی برای تحلیل بنیادی رمزارها مورد بررسی قرار میگیرند؟
نوآوری و هدف پروژه
برای بررسی ارزش ذاتی یک ارز دیجیتال توجه به هدف پروژه و نوآوری که انجام میدهد بسیار مهم است. تقریبا هر روز تعداد زیادی ارز دیجیتال جدید وارد بازار میشوند که هرکدام ادعا دارند یک هدف والا و یک نوآوری شگرف در بازار ایجاد میکنند. اما اکثر این اهداف یا غیرقابل دستیابی هستند یا کلا دردی از دردهای بشریت را دوا نمیکنند.
به عنوان نمونه فرض کنید که پروژه ارز دیجیتالی هدف خود را کاهش آلودگی هوا اعلان میکند! این هدف چقدر با واقعیت سازگار است؟ پس قدم اول در تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال توجه به اهداف و نوآوری پروژه است. برای دستیابی به این اطلاعات سپیدنامه (وایتپیپر)، سایت ارزها منبع مناسبی است. به عنوان نمونه بیتکوین به عنوان اولین رمزارز ایجاد شده هدف خود را انتقالهای نظیر به نظیر (P2P) معرفی کرده است. با این کار، هم در زمان و هزینه انتقال پول صرفه جویی شده و هم یک سیستم غیرمتمرکز ایجاد میشود که کسی قادر به دستکاری قیمت نیست. لذا بیتکوین هدف خلاقانهای ارائه کرده که قابلیت اجرایی داشته و به نفع مردم بوده است.
اعتبار مدیران و سرمایه گذاران یک پروژه
با توجه به این که تعداد زیادی از ارزهای دیجیتال توسط افراد در بخشهای خصوصی ایجاد و ارائه میشوند، توجه به پیشینه فعالیت مدیران، همکاران و سرمایه گذاران یک پروژه میتواند اطلاعات خوبی از واقعی بودن یک پروژه در اختیار ما قرار دهد.
ارزهای دیجیتال معمولا در سایت یا سپیدنامه خود، مدیران و همکاران و سرمایهگذاران را معرفی میکنند که میتوانید با مراجعه به پروفایل اعضای آن در شبکههای اجتماعی مختلف مثل لینکدین، پیشینه فعالیت آنها را بررسی کنید. ارز دیجیتالی که مدیران و همکاران آن نامشخص است و یا سپیدنامه ندارد به احتمال زیاد یک پروژه کلاهبرداری است! به عنوان نمونه شما اگر به سایت یا سپیدنامه پروژه Flow مراجعه کنید میبینید که تیم توسعهدهنده آن اپلیکیشنهای غیرمتمرکز موفق زیادی را ارائه کردهاند و شرکتهای بزرگی مثل cryptokitties ، NBA ، سامسونگ و … از این پروژه پشتیبانی میکنند. که این اطلاعات نشان میدهد احتمالا این پروژه یک پروژه فیک نیست.
برنامه راه پروژه
مدیران و اعضای هر پروژه در ابتدای هر پروژه برنامه زمانی خود را برای رسیدن به اهداف مد نظر خود به صورت تقریبی مشخص میکنند. با بررسی این برنامهها میتوان دریافت که اعضا چقدر به این برنامه پایبند بودهاند و چه مقدار از این برنامهها قابلیت اجرایی داشته است. اگر برای پروژهای فعالیتهای انجام شده مناسب برنامه راه نبود احتمالا آن پروژه تیم قوی نداشته است و به همین دلیل ارزش سرمایهگذاری ندارد.
ویژگیهای اقتصادی ارزهای دیجیتال
دادههای اقتصادی مثل تعداد کل ارزهای موجود، تعداد ارزهای در گردش، میزان عرضه در استخراج یا استیکینگ (روش جایگزین استخراج برای کسب ارز دیجیتال رایگان) یک ارز، میزان کارمزد شبکهای که ارز روی آن سوار است، میزان عرضه اولیه، میزان پول پاشی با هدف تبلیغات، قیمت ارز و سایر پارامترهایی که به نحوی با عرضه و تقاضای یک ارز در ارتباط هستند، برای تحلیل بنیادی ارز باید مورد بررسی قرار گیرد.
به عنوان نمونه ارز وایفای یا به عبارت دیگر وایفی (YFI) را در نظر بگیرید. کل ارزهایی که از آن میتواند ساخته شود 36666 است که همه آنها ساخته شده و بین سرمایهگذاران توزیع شده است. لذا عرضه این ارز از طرف گروه سازنده به اتمام رسیده و دیگر ارزی ساخته نخواهد شد. کنترل عرضه و تعداد کم این ارز نشان میدهد که با کوچکترین افزایش در سمت تقاضا قیمت این ارز رشد چشمگیری خواهد داشت.
لیست شدن در صرافیها
ارزهای دیجیتالی که هنور در صرافیهای بزرگ مثل بایننس لیست نشدهاند، در آینده با لیست شدن در این صرافیها با ورود نقدینگی، افزایش حجم بازار و در نتیجه افزایش قیمت مواجه میشوند. بنابراین ارزهایی که خبری از آنها مبنی بر لیست شدن در صرافیها پخش میشود احتمالا گزینه مناسبی برای سرمایهگذاری خواهد بود. از منظر دیگری نیز میتوان به این پارامتر توجه کرد. هر چه یک رمز ارز، در صرافیهای بزرگ بیشتری لیست شود، نشان میدهد که پروژه مورد نظر علاقه زیادی بین کاربران و متخصصان ایجاد کرده است. لذا سرمایهگذاری روی آن ریسک کمی به همراه دارد.
پارامتر FCAS(Fundamental Crypto Asset Scpre)
یکی دیگر از پارامترهای موثر در تحلیل بنیادی رمزارزها FCAS هست که در سایت http://coinmarketcap.com برای هر رمزارزی قابل مشاهده است. این پارامتر با بررسی پارامترهایی مثل اهداف پروژه، تیم برنامهنویس، عملکرد پروژه، فعالیت کاربران، سرمایهگذاران پروژه و مواردی از این قبیل محاسبه میشود که عددی بین صفر تا 1000 است و هر چه به عدد 1000 نزدیک باشد نشانگر قوی بودن پروژه است.
پارامتر NVT(Network value of Transaction)
این پارامتر از تقسیم تکنیکال یا فاندمنتال؟ ارزش کل شبکه یک رمز ارز، به تعداد تراکنشهای آن ارز به دست میآید. اگر این عدد مقدار بالایی داشته باشد نشان میدهد که قیمت رمز ارز با بالا رفتن تراکنشها و حضور سرمایهگذاران بالا نرفته است. لذا احتمالا در آینده روند آن نزولی خواهد بود. اگر این عدد مقدار پایینی داشت نشان میدهد که قیمت رمز ارز علی رغم حضور سرمایهگذاران و تراکنشهای بالا خیلی بالا نرفته است. لذا قیمت ارز میتواند در آینده صعودی باشد. برای رمز ارزی که NVT آن بالا اما همچنان قیمت صعودی است، وضعیت حبابی ایجاد شده است. با محاسبه این پارامتر برای یک رمز ارز در بازههای زمانی مختلف میتوان ارزشمندی آن را بررسی کرد. اگر این نمودار در طی زمان نزولی بود نشان میدهد که رمزارز مورد نظر از لحاظ بنیادی موقعیت خوبی دارد.
بهترین روش تحلیل رمزارزها کدام است؟
روش بنیادی و روش تکنیکال تحلیل رمز ارزها هر کدام از یک منظر متفاوت به بررسی شرایط بازار میپردازند. لذا نمیتوان گفت که یکی از این روشها بر دیگری ارجحیت دارد. افراد بسته به روحیات خودشان و تواناییهایی که دارند میتوانند از یکی از این روشها برای تحلیل استفاده کنند. برای سرمایهگذاران معمولا تحلیل بنیادی مناسبتر است چرا که تحلیل بنیادی به صورت بلند مدتی میتواند وضعیت یک رمزارز را مشخص کند. برای معاملهگران که روزانه در بازار معامله میکنند و به دنبال استفاده از نوسانهای کوتاه مدتی هستند تحلیل تکنیکال گزینه مناسبتری است.
جمعبندی
بازار و تحلیل رمز ارزها چون بازار نوپایی است برای بسیاری از رمز ارزها، اطلاعات تکنیکال زیادی موجود نیست لذا فعالان این بازار باید تا حدودی پارامترهای بنیادی را در معاملات خود مد نظر قرار دهند. به صورت کلی اعتقاد ما بر این است که هر دو این ابزارها در بازارهای مالی به ما کمک میکنند تا سودآوری مناسبی داشته باشیم. فقط کافی است از این دو ابزار درست استفاده شود. نظر شما چیست؟ حتما نظر خودتان را با ما به اشتراک بگذارید.
دیدگاه شما