آشنایی با اصول مدیریت سرمایه
با توجه به رشد چشمگیر شاخصهای بازار سهام طی سالیان اخیر، صاحبان سرمایههای خرد و کلان از اقشار مختلف و با هر میزان تخصص مالی، وارد بازار سرمایه شدهاند. هرچند گزینههای مطمئنتری نظیر صندوقهای سرمایهگذاری هم وجود دارند اما، بسیاری از افراد به دلایل مختلف ترجیح میدهند که خودشان مستقیماً در بازار به خرید و فروش سهام بپردازند.
به منظور سرمایهگذاری آگاهانه، باید پیش از ورود به بازار آموزش دیده و ارکان اصلی فرآیند معاملهگری یعنی تحلیل، روانشناسی و مدیریت سرمایه را به خوبی فرا بگیرید. یادگیری این مفاهیم، از طریق آموزشهای تئوری و تجربه معاملهگری در بازار بورس، حاصل میشود. در این میان، بخش مدیریت سرمایه از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا، مستقیماً با بقای افراد در بازار مرتبط بوده و به گونهای میتوان آن را ضامن حفظ و رشد سرمایه معاملهگران دانست. برای پیاده سازی قوانین مدیریت سرمایه در بازار بورس، عملکرد سیستماتیک و تفکر منطقی فرد الزامی است. قطعاً معاملهگری که این مفهوم را به خوبی درک نموده و اجرایی کند، از آرامش روحی بیشتری حین داد و ستد برخوردار است زیرا، با درنظر گرفتن تمام ریسکهای ممکن اقدام به سرمایهگذاری مینماید و همین موضوع یکی از سنگ بناهای اصلی موفقیت در بازار مالی است.
مدیریت سرمایه چیست؟
اگر بخواهیم یک تعریف جامع و کلی ارائه کنیم، دانش و مهارت سرمایهگذاری با ریسک حداقل در راستای کسب بازدهی حداکثر را مدیریت سرمایه مینامند. هدف اصلی مدیریت سرمایه در وهله اول، کنترل ریسک و حفظ دارایی است. از این جهت در برخی از منابع آموزشی، مدیریت سرمایه به همان مدیریت ریسک نیز تعبیر میشود. به بیان سادهتر، مفهوم مدیریت سرمایه این است که برای بدست آوردن بازدهی مورد انتظار خود باید مقدار ریسک مشخصی متقبل شوید؛ طبق اصول حرفهای معاملهگری و به منظور جلوگیری از وقوع ضررهای سنگین و غیر قابل تحمل، باید پیش از ورود به موقعیت معاملاتی مقادیر این بازده و ریسک معلوم و به گونهای متعادل شده باشند که در مقابل انتظار برای کسب سودی معقول، ضرر کمی پیش روی شما باشد.
اعمال صحیح قوانین مدیریت ریسک در فرآیند معاملات، میتواند در راستای کاهش ضرر و زیان تأثیر به سزایی داشته باشد. ترکیب یک استراتژی معاملاتی کارا و مدیریت سرمایه، ضمن پیشگیری از وقوع ضررهای سنگین و غیر منتظره، به مرور زمان منجر به رشد سرمایه شما خواهد شد. اعمال مدیریت ریسک در معاملات سهام و سایر ابزارهای مالی، تابع قوانین واحد و مشخصی نیست و از یک فرد تا دیگری متفاوت است. در واقع جزئیات و نحوه اعمال مدیریت سرمایه، تا حد زیادی به دیدگاه سرمایهگذاری، اهداف مالی، طرز تفکر و روحیات شخص بستگی دارد. بر اساس چنین معیارهایی، رویکرد سرمایهگذاران در قبال ریسک را تشخیص داده و آنها را در دو دسته کلی ریسکگریز و ریسکپذیر تقسیم میکنند.
در پرکاربردترین روشهای محاسبه حد ضرر نتیجه معاملهگران باید از قواعد مدیریت ریسکی استفاده کنند که متناسب با شخصیت سرمایهگذاری آنها باشد و در این زمینه نمیتوان برای همگان نسخهای واحد تجویز نمود. بطور مثال؛ میزان پذیرش ریسک معاملهگران کوتاه مدتی در هر موقعیت معاملاتی نسبت به افرادی که دیدگاه بلند مدت دارند، کاملاً متفاوت است.
بسیاری از افراد، با رویای یک شبه ثروتمند شدن وارد بازار سهام شده و انتظار دارند ظرف مدت کوتاهی، سرمایه خود را چند برابر کنند! چنین سرمایهگذارانی را حتی نمیتوان شدیداً ریسک پذیر نامید زیرا، مفهوم ریسک اصلاً برای آنها تعریف نشده است و در محاسبات ذهنی خود صرفاً به سود میاندیشند. چنین شخصی حتی ممکن است مدتی معاملات سوددهی را نیز تجربه کند اما، در نهایت به دلیل عدم رعایت مدیریت سرمایه و پذیرش بدون محدودیت ریسک، سرمایه خود را به نابودی میکشاند. به راستی میتوان ادعا نمود؛ یکی از اصلی ترین وجوه تمایز معاملهگران موفق با سایرین، رعایت اصول مدیریت سرمایه است.
امروزه برای مدیریت ریسک روشهای مختلفی وجود دارد. شیوههای کلاسیک بیشتر بر محاسبات ساده متمرکز بوده و مدلهای جدید نظیر روش پروفسور بالسارا، غالباً بر اساس جداول و فرمولهای پیچیده ریاضی بنا شدهاند. همگی این روشها مبتنی بر ارزیابی ریسک موقعیتهای معاملاتی بصورت انفرادی و در نهایت تعیین چهارچوبهای مشخص برای محدوده ریسک پذیری معاملهگران میباشند.
ارکان اصلی مدیریت سرمایه در بازار سهام
هرچند برای مدیریت سرمایه روش و فرمول مشخصی وجود ندارد اما برای تدوین قوانین مدیریت ریسک و ارزیابی دقیق موقعیتهای معاملاتی در بازار، شاخصهای مرسومی وجود دارند که مهمترین آنها عبارتند از:
- ریسک
- بازده
- حجم معاملات
- نسبت بازده به ریسک
- نسبت افت سرمایه
به منظور انجام معاملاتی اصولی و موفقیت آمیز، موارد اول تا چهارم را باید برای هر موقعیت معاملاتی و الزاماً پیش از ورود، بررسی نموده و در مورد آنها تصمیمگیری کنیم. در واقع پس از مشخص نمودن این موارد مشاهده میکنیم که نقاط خروج و حداکثر سود و زیان مورد انتظار از موقعیت معاملاتی مذکور، با دقت معین میشوند. به وضوح میبینیم که مدیریت سرمایه در راستای موفقیت هر استراتژی معاملاتی نقش کاملاً حیاتی ایفا مینماید که چشم پوشی از آن نتیجهای جز شکست در پی نخواهد داشت. حال پس از شرح مفهوم و اهمیت مدیریت سرمایه در بازارهای مالی و ذکر ارکان اصلی آن به بیان برخی از قواعد مرسوم و توصیههای رایج در این زمینه میپردازیم؛
- پیش از ورود به معامله، باید ریسک و بازده مورد انتظار از آن را تعیین کنید.
- محاسبات مقادیر ریسک و بازده، تابع مستقیمی از نقاط خروج احتمالی و حجم معاملات میباشد.
- طبق اصول سرمایهگذاری و توصیه بزرگان بازار، حداکثر مقدار ریسک در هر موقعیت معاملاتی، نباید از ۳ درصد بیشتر شود!
- حداقل مقدار مجاز نسبت بازده به ریسک، برابر ۱ میباشد و در غیر این صورت، ورود به معامله خطای بزرگی است.
- در صورت نیاز به داشتن چندین موقعیت معاملاتی باز به صورت همزمان، باید حداکثر ریسک قابل تحمل را بین این معاملات تقسیم نمود.
- زمانی که به بازدهی نجومی معاملات اعتباری و اهرمی میاندیشید، ریسک سنگین و چند برابری آنها را نیز مد نظر داشته باشید!
- آستانه تحمل افت سرمایه حساب معاملاتی خود را به طور دقیق مشخص نموده و زمانی که به دلیل چندین معامله زیانده میزان افت سرمایه شما به محدوده خطر رسید، بدون تعلل فرآیند معاملات خود را برای مدتی متوقف کنید.
در مجموعه مقالات آتی مدیریت سرمایه در بخش بلاگ آسان بورس، مفاهیم ریسک، بازده، نسبتهای مرتبط با مدیریت سرمایه و… به تفصیل توضیح داده خواهند شد.
میانگین متحرک نمایی در تحلیل تکنیکال یا (EMA) چیست؟
اکثر افرادی که در زمینه تحلیل نمودار فعال هستند یا در حال یادگیری مضامین مربوط به این حوزه هستند ، حتما تا به حال به کلمه میانگین متحرک یا Moving Average برخورد کردهاند . این اندیکاتور یکی از رایج ترین و پرکاربردترین ابزار در زمینه تحلیل تکنیکال است که فعالان بازارهای مالی در زمینه تحلیل تکنیکال به وفور از آن استفاده میکنند.
در ادامه ابتدا با مفهوم کلی اندیکاتور میانگین متحرک آشنا می شویم و در ادامه یک نوع به خصوص آن یعنی میانگین متحرک نمایی Exponential Moving Average به طور کلی توضیح داده خواهد شد. پس ادامه این مطلب کاربردی را از دست ندهید.
اندیکاتور میانگین متحرک در تحلیل تکنیکال
میانگین متحرک یا مووینگ اوریج که با نماد اختصاری MA نشان داده میشود در دستهی اندیکاتورهای تعقیب کننده قیمت قرارا دارند که انواع زیادی دارند. اندیکاتور مووینگ اوریج «Moving Average» که به زبان فارسی به آن اندیکاتور «میانگین متحرک» گفته میشود، یکی از مشهورترین اندیکاتورهای تشخیص روند و تعقیبکننده قیمت در تحلیل تکنیکال است. این اندیکاتور از جمله اندیکاتورهای روندی است که از میانگینگیری دادههای قبلی بازار حاصل میشود.
میانگین متحرک در ریاضیات به معنی میانگین گرفتن از بخشی از دادههای موجود است. بنابراین، برای ایجاد اندیکاتور میانگین متحرک برای هر کندل، از چندین کندل قبلی میانگینگیری انجام میشود و نتیجه آن، به عنوان مقدار عددی اندیکاتور در نظر گرفته میشود. اصلی ترین وظیفه این اندیکاتور میانگین گرفتن از بازه قیمتی است و بازه زمانی استفاده از از این اندیکاتور قابل تغییر و تنظیم است .
از مووینگ اوریج برای «یکدست ساختن دادههای بازار جهت تشخیص روند» استفاده میکنند. وقتی میانگین متحرک محاسبه میشود، میانگین قیمت ابزار را برای یک دوره زمانی محاسبه میکند. با تغییر قیمت، میانگین متحرک آن در بازه های مختلف افزایش یا کاهش مییابد.
مطالعه کنید: سیگنال فارکس تضمینی
عناصر مهم در ساخت اندیکاتور میانگین متحرک
برای ساخت اندیکاتور میانگین متحرک سه عنصر مهم باید در نظر گرفته شود.
- دوره اندیکاتور
- قیمت مورد استفاده
- روش میانگینگیری
دوره اندیکاتور، به تعداد کندلهایی اشاره دارد که برای میانگینگیری استفاده میشود. بسته به نوع تحلیل، میتوان مقادیر مختلفی برای دوره اندیکاتور انتخاب کرد.
منظور از قیمت مورد استفاده، قیمتی از کندل است که برای میانگینگیری انتخاب میشود. تقریبا از چهار قیمت تعریف شده برای کندل شامل «قیمت شروع»، «قیمت پایانی»، «بالاترین قیمت» و « پایینترین قیمت»، همواره از قیمت پایانی برای ایجاد میانگین متحرک استفاده میشود.
در اخر روش میانگیری مهم ترین پارامتر در خصوص ساخت این اندیکاتور است که به نسبت ان به دو نوع تقسیم می شود: اندیکاتور SMA و اندیکاتور EMA.
اندیکاتور میانگین متحرک نمایی(EMA) چیست ؟
اندیکاتور EMA یا همان میانگین متحرک نمایی (Exponential Moving Average) یکی از انواع میانگین متحرکها است. به دلیل ماهیت فرمول محاسبه، اندیکاتور EMA به دادههای اخیر نمودار قیمتی، اهمیت بیشتری میدهد. به همین دلیل سرعت رشد آن نیز بیشتر است.
میانگین متحرک نمایی برای حل مشکل اندیکاتور SMA ایجاد شده است. در میانگین متحرک ساده، از میانگینگیری حسابی معمولی برای ساخت اندیکاتور استفاده میشود. در این اندیکاتور، عدد به دست آمده برای اندیکاتور از میانگینگیری مقادیر قیمت پایانی کندلهای دوره مورد نظر به دست میآید. بنابراین، تاثیر مقدار قیمت پایانی کندل آخر برابر با قیمت پایانی کندل اول است.
در واقعیت، قیمت کندلها، از آخرین کندلهای قیمتی تشکیل شده بیشتر از میانگین قیمت پایانی همه کندلها تاثیر میپذیرد. بنابراین، اندیکاتور SMA از این منظر تطابق چندانی با واقعیت بازار ندارد. برای حل این مشکل از اندیکاتور EMA استفاده میشود که روش متفاوتی برای میانگینگیری دارد.
نحوه محاسبه ی EMA
برای محاسبه ی EMA ابتدا نیاز است تا میانگین متحرک ساده را در طی یک بازه ی زمانی خاص محاسبه کنید. این محاسبه از طریق فرمول زیر انجام می گیرد: جمع قیمت نهایی کندل در بازه ی زمانی مورد نظر تقسیم بر همان تعداد بازه ی زمانی به دست می آید. برای مثال حاصل یک50 SMA روزه تنها از طریق جمع قیمت های نهایی در 50 روز معاملاتی گذشته و تقسیم آن بر 50 به دست می آید.
در مرحله ی بعد باید ضریب افزاینده برای وزن دهی EMA که معمولا از طریق این فرمول به دست می آید را محاسبه کنید:
(1+ بازه ی زمانی مشخص شده )÷ 2
بنابراین ضریب افزاینده ی یک میانگین متحرک 50 به این شکل محاسبه می شود که ابتدا 50 +1 و سپس عدد 2 را به حاصل ان (51) تقسیم می کنیم که جواب برابراست با 0.03921.
EMA به قیمت های جدید اهمیت بیشتری می دهد در حالی که SMA به تمام مقادیر اهمیت برابری می دهد. اهمیت داده شده به جدیدترین قیمت برای EMA با بازه ی زمانی کوتاه تر نسبت به EMAبا بازه ی زمانی طولانی تر بیشتر است. به عنوان مثال برای EMAبا بازه ی زمانی 10 ضریب افزاینده ی 18.8 درصد به جدیدترین داده های قیمت اعمال می شود در حالی که برای EMAبا بازه ی زمانی 20 ضریب افزاینده ی 9.52 به کار می رود. هم چنین در EMAاز طریق استفاده از قیمت باز، بالا، پایین یا متوسط به جای قیمت نهایی تغییراتی به وجود می آید .
پس از محاسبه ضریب هموارسازی نوبت محاسبه اندیکاتور EMA است. مقدار این اندیکاتور برای هر کندل، به مقدار عددی آن در کندل قبل بستگی دارد. بنابراین اگر مقدار EMA برای کندل قبل را برابر با y، قیمت پایانی کندل فعلی را برابر q و ضریب هموارسازی را m در نظر بگیریم، در این حالت مقدار EMA کندل فعلی با فرمول زیر قابل محاسبه است.
EMA= ( q * m ) + ( y * ( 1 – m ))
چون محاسبه مقدار EMA به مقدار آن در روز قبلی وابسته است، برای محاسبه اولین EMA که قبل از آن هیچ مقداری وجود ندارد به جای EMA کندل قبل، از SMA استفاده میشود.
نکاتی در مورد اندیکاتور EMA
منظور از یادگیری EMA و به طور کلی سایر ابزار تحلیلی این است که بتوانیم از خروجی این ابزار به خوبی استفاده کنیم.
معمولا از این اندیکاتور برای تایید روندها و سنجش اعتبار بازار استفاده میشود.
معمولا پیش میآید که میانگینهای متحرک در جریان حرکتهای بزرگ بازار مسیرشان را تغییر دادهاند اما سیگنال با تاخیر صادر شده است. این مسئله موجب از دست رفتن فرصت معاملاتی مطلوب شده است. واکنش های کند به تغییرات بازار معمولا موجب بروز چنین مسئلهای میشود. دقیقا به همین دلیل میانگین متحرک نمایی گسترش پیدا کرد. چرا که این میانگین به عملکرد قیمت کمی نزدیکتر است و همین مسئله موجب بروز واکنشهای سریعتر میشود.
در هنگام استفاده از متحرکهای نمایی ۵۰ و ۲۰۰ روزه هم باید توجه کرد اگر قیمت از میانگین متحرک ۲۰۰ روزه بگذرد، موجب ایجاد روندی معکوس در نمودار خواهد شد.
میانگینهای متحرک معمولا از روند اصلی بازار عقبتر هستند. به همین دلیل نتایج حاصل از استفاده از این ابزار باید موجب تایید حرکت بازار و نشاندهنده قدرت روند باشند.
تفاوت بین EMA و SMA
تفاوت مهم بین این دو اندیکاتور، روش محاسبه و میانگینگیری آنها است. همین تفاوت، منجر به تاثیرپذیری بیشتر EMA از قیمتهای اخیر نسبت به SMA میشود. اگر با یک دوره یکسان، این دو اندیکاتور را به نمودار قیمتی اضافه کنید، مشاهده میکنید که اندیکاتور EMA به روند قیمت نزدیکتر از SMA است. همین نکته، حساسیت بیشتر قیمت در EMA را تایید میکند. سرعت تغییرات در اندیکاتور EMA نیز به دلیل حساسیت بیشتر آن به قیمتهای اخیر بیشتر از SMA است.
توجه داشته باشید که این ویژگیها لزوما به معنی بهتر بودن EMA نسبت به SMA نیست. میانگین متحرکی بهتر است که در تایم فریم مورد نظر، بیشترین تاثیر را بر روی نمودار قیمتی گذاشته باشد. این تاثیر برای هر نمودار و هر تایم فریمی متفاوت است. بنابراین، برای پیدا کردن بهترین اندیکاتور میانگین متحرک برای نمودار مورد نظر خود، باید مقادیر مختلف دوره محاسبه و روشهای EMA و SMA امتحان شوند. هر کدام که بیشترین تعامل را با نمودار قیمت داشت، برای تحلیل مناسب خواهد بود.
سخن پایانی
میانگین متحرک نمایی یکی از انواع مختلف اندیکاتور میانگین متحرک است که موارد استفاده زیادی در بین تحلیل گران بازار مالی دارد . با یادگیری و درک مفهوم این اندیکاتور و ازمون و خطا در رابطه با آن می توانید نحوه استفاده درست از ان را یاد بگیرید و با استفاده درست از ان به دقیق ترین پیش بینی ها از نمودار قیمتی برسید. امیدواریم این مطلب برای شما مفید بوده باشد . اگر شما هم از این اندیکاتور در تحلیل خود استفاده می کنید دوره و دلیل استفاده از ان دوره خاص را با ما به اشتراک بگذارید. پیشاپیش از اینکه نظرات خود را با ما در میان میگذارید ممنونیم .
اندیکاتور ATR — آموزش به زبان ساده و گام به گام
در بعضی از نمودارهای قیمت، تغییرات سریعتر از سایر نمودارها رخ میدهند و نوسانات بیشتری مشاهده میشوند. بررسی بازه تغییرات یا محدوده قیمت یکی از بهترین روشها برای بررسی میزان نوسان به شمار میرود. جهت بدست آوردن بازه تغییرات کافیست قیمت بالا و قیمت پایین را در یک چهارچوب زمانی با یکدیگر مقایسه کنیم. در «مجله فرادرس»، تابحال، اندیکاتورهای مختلفی را معرفی کردهایم. در این نوشتار به معرفی اندیکاتور ATR میپردازیم که مهمترین عملکرد آن سنجش نوسان قیمت با در نظر گرفتن محدوده واقعی است.
اندیکاتور ATR چیست ؟
«میانگین محدوده واقعی» (Average True Range | ATR) یا برد واقعی میانگین، یک اندیکاتور تحلیل تکنیکال است. این اندیکاتور، اولین بار توسط «جونیور ولز وایدر» (J. Welles Wilder)-تحلیلگر تکنیکال و پدر اندیکاتورها-در کتاب او (مفاهیم جدید در سیستمهای تحلیل تکنیکال) مطرح شد. از مهمترین اندیکاتورهای بوجود آمده توسط ولز وایدر میتوان به «شاخص قدرت نسبی» (Relative Strength Index | RSI)، «میانگین جهتدار» (Average Directional Index | ADX)، «پارابولیک سار» (Parabolic Sar | Psar) و اندیکاتور ATR اشاره کرد. اندیکاتور ATR، در هر دوره، نوسانات را با تجزیه محدوده قیمت یک دارایی میسنجد. اندیکاتور ATR ابتدا با هدف تحلیل بازار کالا بوجود آمد اما میتوان از آن در انواع بازارهای اوراق بهادار نیز استفاده کرد.
تفاوت نوسان و ممنتوم چیست؟
«نوسان» (Volatility) به قدرت روند و جهت آن اشارهای نمیکند و راجع به تغییرات قیمت به معاملهگر اطلاعات میدهد. در واقع نوسانات نشاندهنده میزان جابجایی قیمت از قیمت میانگین است. در نمودارهای قیمتی با نوسان زیاد میتوان ترکیبی از شمعدانیهای صعودی و نزولی را مشاهده کرد. «شتاب روند» (Momentum) بر خلاف نوسان به سنجش میزان قدرت روند در جهتی معین می پردازد. در نمودارهایی با شتاب روند زیاد، عموماً شمعها یا اغلب صعودی یا اغلب نزولی هستند و شمعدانیهای کمی قرار دارند که برخلاف روند غالب باشند. اندیکاتور ATR نشاندهنده نوسان است ولی شاخص کانال کالا به سنجش ممنتوم روند قیمتی یک سهم می پردازد.
فرمول محاسبه اندیکاتور ATR چیست؟
جهت بکارگیری اندیکاتور ATR در تحلیلهای خود کافیست آنرا بر نرمافزار معاملاتیتان بارگذاری کنید. در اینجا، برای درک بهتر اندیکاتور ATR و کاربردهای آن به محاسبه فرمول آن به صورت دستی پرداختهایم. اندیکاتور ATR را میتوان برای نمودارهای ساعتی، روزانه و هفتگی به کار برد. در ابتدا برای محاسبه این اندیکاتور نیاز به تعیین «محدوده واقعی» (True Range | TR) خواهید داشت. با استفاده از فرمول زیر میتوان محدوده واقعی را محاسبه کرد.
$$TR=max\left[\left(High-Low\right),\mid High-Close_\mid ,\mid Low-Close_\mid\right]$$
- «$$TR$$»: همان محدوده واقعی است.
- «$$High$$»: به قیمت بالا دوره زمانی موردنظر اشاره میکند.
- «$$Low$$»: قیمت پایین دوره زمانی معامله
- «$$Close$$»: به قیمت بسته شدن دوره زمانی مورد معامله اشاره میکند. قیمت بسته شدن دوره قبل با $$Close_$$ نشان داده شده است.
نحوه محاسبه محدوده واقعی
محدوده واقعی، حداکثر مقدار بین تفاوت میان قیمت بالا و پایین دوره، قدرمطلق اختلاف قیمت بالای دوره فعلی و قیمت بستهشدن دوره قبلی و قدرمطلق تفاوت بین قیمت پایین دوره حاضر و قیمت بستهشدن دوره پیشین است. برای بدست آوردن اندیکاتور ATR برای دوره موردنظر کافی است میزان محدوده واقعی را بر تعداد دوره زمانی ($$n$$) تقسیم کنیم.
$$ATR=\frac\times\sum_i^n TR_$$
برای محاسبه اندیکاتور ATR از چند دوره استفاده کنیم؟
اگر برای بدست آوردن میانگین، بعد از محاسبه محدوده واقعی، آنرا بر تعداد دورهها-$$n$$-بیشتری تقسیم کنید، اندیکاتور سریعتری بدست میآورید و برعکس. وایلدر بسته به سیستم معاملاتی مورد استفاده، تعداد ۷ یا ۱۴ دوره را برای دستیابی به نتایج بهتر پیشنهاد کرده است.
فرمول ساده محاسبه محدوده واقعی چیست؟
در ادامه فرمولی با پیچیدگی کمتر را برای محاسبه محدوده واقعی بیان کردهایم. در این فرمول محدوده واقعی از اختلاف مقدار حداکثر بین قیمت بالا و قیمت بستهشدن دوره قبلی و مقدار حداقل میان قیمت پایین و قیمت بستهشدن دوره قبلی بدست میآید.
چگونه از اندیکاتور ATR استفاده کنیم؟
معاملهگران میتوانند برای دریافت سیگنالهای بیشتر از دورههای کمتری استفاده کنند. برای مثال، فرض کنید معاملهگری قصد تحلیل نوسانات قیمتی سهامی را در دوره معاملاتی ۵ روزه داشته باشد. معاملهگر باید حداکثر مقدار را بین قدرمطلق اختلاف قیمت بالا و پایین، قدرمطلق اختلاف قیمت بالای فعلی از قیمت بسته شدن دوره قبلی و قدرمطلق اختلاف قیمت پایین فعلی از قیمت بستهشدن پیشین را به ازای هر کدام از دورهها بدست آورد. در واقع برای بدست آوردن اندیکاتور ATR، اینکار باید ۵ بار انجام و میانگین محاسبه شود.
اندیکاتور ATR بیانگر چیست؟
به زبان ساده، اندیکاتور ATR برای سهامی با نوسان قیمتی بالا، مقداری زیاد و برای سهام با نوسان قیمتی کم، مقداری اندک را نشان خواهد داد. این اندیکاتور جهت قیمت را نشان نمیدهد بلکه، برای سنجش نوسانات ایجاد شده توسط حرکت سریع قیمت بکار میرود.
بسیاری از معاملهگران از اندیکاتور ATR برای شناسایی نقاط خروج از معامله استفاده میکنند. در این نقطهها، اگر معاملهگر سهم خریدهشده را میفروشد و سهم فروخته شده به صورت استقراضی را-«فروش استقراضی» (Short Selling)-خریداری میکند.
خروج شاندلیر چیست؟
«خروج شاندلیر» (Chandelier Exit) یکی از تکنیکهای معروف به شمار میرود که توسط «چاک لبو» (Chuck LeBeau) بوجود آمده است. در تکنیک شاندلیر، تریلینگ استاپ پایینتر از بالاترین قیمت سهم از زمان ورود شما به معامله قرار میگیرد. فاصله بین بالاترین قیمت بالا و حد ضرر، مضربی از ATR خواهد بود.
چرا از اندیکاتور ATR استفاده کنیم؟
به زبان ساده، سهامی که قیمت آن نوسان بیشتری را تجربه میکند، ATR بالاتری دارد و برعکس اما یکی از پرکاربردترین عملکردهای اندیکاتور ATR، تعیین «حد ضرر» (Stop Loss) است. زمانی که اندیکاتور ATR مقدار بالاتری را نشان میدهد، معاملهگران انتظار نوسانات قیمتی بیشتری را دارند. بنابراین، آنها حد ضرر خود را دورتر تعیین میکنند و در صورتی که نوسانات قیمتی کاهش پیدا کرده باشند، حد ضرر توسط معاملهگران نزدیکتر تعیین میشود.
همانطور که در تصویر بالا مشاهده میکنید، اگر حد ضرر بسیار نزدیک در نظر گرفته شود، ممکن است با هر «اصلاح قیمتی» (Retracement) سهام را بفروشید و از معامله خارج شوید. اگر همانند سمت راست تصویر، حد ضرر را بسیار دور تنظیم کنید، کیفیت عملکردتان کاهش پیدا میکند. درواقع، با بکارگیری اندیکاتور ATR میتوانید با توجه به نوسانات بازار حد ضرر بهتری را برای روند قیمتی سهام موردنظر خود در نظر بگیرید. همچنین، اندیکاتور ATR برای تعیین زمان برداشت سود نیز کاربردی است. در بازارای با نوسانات قیمتی بالاتر احتمال شکست خطوط مقاومت و دستیابی به قلههای جدید قیمتی بیشتر است. در نتیجه، معاملهگر انتظار افزایش قیمت و کسب سود بیشتری را خواهد داشت.
جهت آشنایی بیشتر با اندیکاتور ATR و سایر اندیکاتورهای نشاندهنده نوسان میتوانید به آموزش ویدئویی تهیه شده توسط «فرادرس» مراجعه کنید.
- برای مشاهده فیلم آموزش نوسانگرنماها در بورس و بازارهای مالی + کلیک کنید.
اندیکاتور ATR مطلق چیست؟
اندیکاتور ATR نوسان را به صورت مطلق اعلام میکند و مقادیر بدست آمده توسط آن درصدی از قیمتهای فعلی نیستند. یعنی ATR سهامهای گرانقیمتتر از ATR سهامهای ارزانتر، بیشتر است. برای مثال، سهامی با بازه قیمتی ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزارتومان، ATR بالاتری از سهام با بازه قیمتی 40 تا ۵۰ هزارتومان خواهد داشت. در نتیجه، نمیتوان مقادیر بدست آمده ATR برای سهامهای مختلف را با یکدیگر مقایسه کرد.
کاربرد اندیکاتور ATR در بازار بورس مشتقه چیست؟
اندیکاتور ATR میتواند به معاملهگر در تعیین حجم معامله در بازار بورس مشتقه کمک کند. با بکارگیری اندیکاتور ATR معاملهگر میتواند حجم معامله را باتوجه به ریسک پذیری و میزان نوسان بازار برگزیند.
فرض کنید که اندیکاتور ATR برای دوره ۵ روزه برابر ۱٫۴۱ و محدوده واقعی برای روز ششم برابر ۱٫۰۹ باشد. ATR بعدی با ضرب مقدار قبلی اندیکاتور در تعداد روزها منهای ۱ و سپس با جمع کردن با محدوده واقعی برای دوره فعلی بدست میآید. در ادامه، باید این حاصل جمع را بر چارچوب زمانی مورد نظر تقسیم کنیم. برای مثال، مقدار بعدی اندیکاتور ATR برابر با ۱٫۳۵ یا (۵ ÷ ( ۱٫۰۹ + ۱٫۴۱ × (۱ – ۵))) خواهد بود. این فرمول را میتوان برای کل دوره زمانی تکرار کرد.
اندیکاتور ATR معاملهگر را از زمان شکست سطوح در نمودار قیمت مطلع نمیکند. معاملهگر میتواند با جمع کردن قیمت بسته شدن و مقدار بدست آمده از اندیکاتور ATR به عددی دست پیدا کند. در روز بعدی، زمانی که سهام در قیمتی بالاتر از عدد بدست آمده معامله شود، هنگام خرید سهم است. این ایده را میتوانید در تصویر زیر مشاهده کنید.
پیکانهای نارنجی نشاندهنده سیگنالهای خرید هستند.
محدودیتهای اندیکاتور ATR چیست؟
امکان دارد معاملهگران در بکارگیری اندیکاتور ATR با دو محدودیت اصلی مواجه شوند. اولین مورد، نظری بودن اندیکاتور ATR است و اینکه هر معاملهگری میتواند نتایج متفاوتی را از آن برداشت کند. مقدار مشخصی از ATR وجود ندارد که با قطعیت معاملهگر را از معکوس شدن یا نشدن روند مطلع کند.
اندیکاتور ATR جهت قیمت را بررسی نمیکند و تنها میزان نوسانات را میسنجد. بنابراین، امکان دارد معاملهگر سیگنالهای متفاوتی را دریافت کند. مخصوصاً، در زمانهایی که پیوت در حال رخ دادن است یا روندها معکوس میشوند. برای مثال، اگر قیمت حرکت قابلتوجهی برخلاف روند قیمت انجام دهد و در ادامه اندیکاتور ATR نیز به میزان چشمگیری افزایش یابد، ممکن است بعضی از معاملهگران فکر کنند که اندیکاتور ATR روند قبلی را تائید میکند در صورتی که امکان دارد واقعاً اینگونه نباشد.
معرفی فیلم آموزش اسیلاتورها (نوسانگرنماها) در بورس و بازارهای مالی
برای آشنایی بیشتر با مفهوم اندیکاتور ATR و سایر نوسانگرنماها میتوانید از دوره آموزشی تهیه شده توسط «فرادرس» بهره بگیرید.دوره آموزشی حاضر در ۷ درس و ۷ ساعت به مهمترین مباحث پیرامون اسیلاتورها در بورس و بازارهای مالی مانند فارکس پرداخته است. در ادامه، به معرفی سرفصلهای ارائهشده در این دوره میپردازیم. در درس اول، مدرس به مفاهیم ابتدایی برای آشنایی بیشتر با مباحث مانند مفهوم اسیلاتورها، اهمیت، مزایا و تقسیمبندی آنها پرداخته است. اسیلاتور ATR، شیوه محاسبه، تحلیل و نحوه تنظیم آن در نرمافزار در درس دوم آموزش داده میشود.
در درس سوم، اسیلاتور CCI، مفهوم، شیوه محاسبه و تحلیل آنرا میآموزیم. مطالب مربوط به اسیلاتور MACD مانند نحوه بکارگیری و اجزای آن به تفصیل در درس چهارم بیان شده است. در درس پنجم، با اسیلاتور ممنتوم و فرمول، مفهوم و نحوه بکارگیری آن آشنا میشوید. در این درس تمرینهای مفهومی نیز مطرح میشوند که به درک هرچه بیشتر مطالب کمک میکنند.
نوسانگر RSI، فرمول، نکات و تنظیمات آنرا در درس ششم خواهید آموخت. همچنین، در درس ششم با تمرین روی چارت به صورت کاربردیتر با این اسیلاتور آشنا خواهید شد. مدرس، مباحث پیرامون اسیلاتور استوکاستیک را در درس هفتم آموزش میدهد. در این درس علاوه بر مفاهیم اصلی، مواردی مانند ترکیب اسیلاتور استوکاستیک با پارابولیک و ADX بررسی میشوند.
- برای مشاهده فیلم آموزش نوسانگرنماها در بورس و بازارهای مالی + کلیک کنید.
جمعبندی
همانطور که در این مطلب بررسی کردیم، اندیکاتور ATR یکی از مهمترین معیارها برای سنجش نوسانات قیمت به شمار میرود. این اندیکاتور با هدف تحلیل بازار کالا بوجود آمد ولی امروزه برای انواع اوراق بهادار استفاده میشود. برای بدست آوردن اندیکاتور ATR نیاز به تعیین تعداد دورهها داریم و بوجود آورنده این اندیکاتور-وایلدر-۷ یا ۱۴ دوره را برای عملکرد بهتر این اندیکاتور پیشنهاد پرکاربردترین روشهای محاسبه حد ضرر کرده است. مقدار بالای بدست آمده از اندیکاتور ATR نشاندهنده سرعت بالای تغییرات قیمت است و برعکس.
بکارگیری اندیکاتور ATR، به معاملهگر در تعیین بهتر حد ضرر، ناحیه برداشت سود و نقطه خروج از معامله کمک میکند. بهتر است از مقایسه مقادیر بدست آمده از اندیکاتور ATR برای دو سهم با بازه قیمتی متفاوت بپرهیزیم زیرا سهام گرانقیمتتر، اندیکاتور ATR بالاتری خواهند داشت و برعکس. از آنجاییکه اندیکاتور ATR تنها بزرگی بازه قیمتی را میسنجد و به جهت روند قیمتی توجهی ندارد، کاربردهای آن برای تولید سیگنالهای معاملاتی محدود به شمار میروند. بنابراین، استفاده از پرایس اکشن به همراه اندیکاتور ATR میتواند سیگنالهای معاملاتی مطمئنتری برای معاملهگر بوجود بیاورد.
پرکاربردترین روشهای محاسبه حد ضرر
مفهوم حد ضرر
تشخیص قیمت و زمان فروش سهام، نیاز به تجربه و اطلاعات کافی دارد. برای حفظ سرمایه و رسیدن به سود، لازم است قبل از خرید هر سهمی روندها، مقاومتها حمایتها، وضعیت بنیادی و… سهم را بررسی کنیم. با بررسی کامل یک سهم، این انتظار وجود دارد که قیمت سهم صعودی باشد و به سود مورد نظر برسد. حال اگر بعد از خرید یک سهم برخلاف انتظار ما قیمت آن شروع به کاهش کرد، به این معنی است که یا در محاسبات خود اشتباه کردهایم یا بر خلاف روند بازار، وارد شدهایم و تحلیل درستی از سهم نداشتیم. در این وضعیت دو راه پیش روی ما قرار دارد:
۱-صبر کنیم تا بعد از کاهش قیمت، سهام دوباره به قیمت مورد نظر ما برسد.
۲-بعد از اندکی کاهش بلافاصله از سهم خارج شویم.
باقی ماندن در سهام بدون هیچ برنامهای تا زمانی که به قیمت موردنظر ما برسد، ریسک زیادی دارد چرا که میتواند منجر به از دست رفتن بخش اعظمی از سرمایه شود. خروج از سهام بعد از تحمل مقداری کاهش، منطقیتر به نظر میرسد؛
یک سرمایهگذار حرفهای با بررسی کامل سهمی را میخرد و حد سود و زیان را تعیین میکند. در صورتی که به سود مورد نظر دست یافت یا سهم به مقاومت خود رسید، از سهم خارج میشود. زیرا هیچ سهمی برای همیشه حالت صعودی نخواهد داشت. ولی اگر سهام بجای رشد، افت کرد و به حد ضرر رسید، بلافاصله باید از سهم خارج شد. اگر بازار بورس روند نزولی داشته باشد، حد ضرر در کل بازار باید در نظر گرفته شود و اگر به آن حد رسید، کاملا از بازار خارج میشویم و تا زمان بازگشت بازار به روند طبیعی، نظارهگر میمانیم. در این حالت باید از سهامی که به حد ضرر هم نرسیده خارج شویم.
افرادی که با مطالعه و شناخت از بازار مورد نظر و توجه به میزان سرمایه خود، سرمایهگذاری میکنند بهطور حتم برای خود اهداف قیمتی تعیین کردهاند. این اهداف شامل مواردی از جمله قیمت خرید، قیمت فروش، مقدار سود و مقدار زیان است. برای سرمایهگذاری در بورس باید ابتدا انتظارات خود را تعریف کنیم و به سوالاتی نظیر زمان ورود یا خروج در یک سهم، سود مورد انتظار و میزان ضرری که حاضر به پذیرش آن هستیم، پاسخ دهیم. دانستن این نکته حائز اهمیت است که اگر معامله موفقی را انجام دادیم کجا خارج شویم و اگر معامله ما به هر دلیلی، مخالف انتظار ما پیش رفت آنگاه چه مقدار ضرر باید متحمل شویم.
حد ضرر ابزاری است که سرمایهگذاران به کمک آن میتوانند درصورتیکه سود موردانتظار محقق نشد، از ضرر بیشتر و از بین رفتن اصل سرمایه جلوگیری کنند.
استفاده از اندیکاتور باند بولینگر برای ارزیابی روند بازار
باندهای بولینگر یک نوع اندیکاتور برای تحلیل تکنیکال هستند و در خیلی از بازارها از جمله بازار بورس، آتی و ارزها کاربرد زیادی دارند. این باندها که در دهه 1980 میلادی توسط جان بولینگر طراحی شدند، دیدگاه منحصربفردی نسبت به قیمت و نوسان بیتکوین ایجاد میکنند. باندهای بولینگر کاربرد زیادی دارند مثل تعیین سطوح اشباع خرید و اشباع فروش، ابزاری برای دنبال کردن روند و نظارت بر بریک اوتها.
نکات کلیدی
- باندهای بولینگر ابزار معاملاتی هستند که برای تعیین نقاط ورود و خروج به معامله استفاده میشوند.
- معمولاً از این باندها برای تعیین شرایط اشباع خرید و اشباع فروش استفاده میشود.
- تنها در نظر گرفتن باندهای بولینگر برای اجرای معامله، یک استراتژی پرخطر است چون این اندیکاتور متمرکز بر نوسان و قیمت است و خیلی از اطلاعات مرتبط دیگر را نادیده میگیرد.
- باندهای بولینگر ابزار معاملاتی نسبتاً سادهای هستند و بین تریدرهای خانگی و حرفهای محبوبیت زیادی دارند.
محاسبات باندهای بولینگر
باندهای بولینگر از سه خط تشکیل شده اند. در یکی از پرکاربردترین روشهای محاسبه، از یک میانگین متحرک ساده 20 روزه (SMA) برای باند میانی استفاده میشود. باند بالایی با در نظر گرفتن باند وسطی و اضافه کردن دو برابر انحراف معیار روزانه به آن محاسبه میشود. باند پایینی با در نظر گرفتن باند وسطی منهای دو برابر انحراف معیار روزانه محاسبه میشود.
فرمول باند بولینگر به این صورت محاسبه میشود:
که در اینجا BOLU باند بولینگر بالایی، BOLD باند بولینگر پایینی، MA میانگین متحرک، TP قیمت تیپیکال (جمع اوج، کف و نرخ بستن شدن تقسیم بر سه)، n تعداد روزها در دوره هموارسازی، m تعداد انحراف معیارها و σ[TP,n] انحراف معیار روی n دوره اخیر از TP است.
استراتژی اشباع خرید و اشباع فروش
یکی از روشهای پرکاربرد برای استفاده از باندهای بولینگر، تشخیص اشباع خرید و اشباع فروش در بازار است. وقتی نمودار قیمت یک دارایی از باند بولینگر پایینی خارج میشود، احتمالاً قیمت بیش از حد ریزش کرده و به زودی جهش خواهد داشت. از طرفی وقتی خط نمودار قیمت از باند بولینگر بالایی خارج شود، احتمالاً بازار در وضعیت اشباع خرید قرار داشته و به زودی یک پول بک خواهیم داشت.
استفاده از اندیکاتورهای اشباع خرید/ اشباع فروش متکی بر مفهوم معکوس شدن میانگین قیمت است. بر اساس این اصل اگر نمودار قیمت به صورت چشمگیری از میانگین یا میانه فاصله بگیرد، در نهایت باز هم به قیمت میانگین برخواهد گشت.
باندهای بولینگر، ارزهایی که فاصله چشمگیری با میانگین پیدا کرده اند را شناسایی میکنند.
در بازارهایی با رنج محدود، استراتژیهای معکوس شدن میانگین میتوانند کارآمد باشند چون در این بازارها نمودار قیمت مثل یک توپ بین دو باند حرکت میکند. اما اندیکاتور باند بولینگر همیشه هم سیگنال خرید و فروش دقیقی ایجاد نمیکند. مثلاً در یک روند قوی، احتمال اینکه تریدر معاملاتی روی سمت اشتباهی از نمودار قرار دهد وجود دارد چون ممکن است اندیکاتور به سرعت و پشت سر هم سیگنالهای اشباع خرید یا اشباع فروش را نشان دهد.
تریدرها میتوانند برای بهبود این شرایط، جهت کلی نمودار قیمت را در نظر بگیرند و بعد فقط سیگنالهایی را در نظر بگیرند که تریدر را با روند همسو میکنند. مثلاً اگر روند کند است، هنگام لمس نمودار قیمت با باند بالایی، تنها پوزیشنهای Short در نظر گرفته میشود. باز هم در صورت تمایل میتوان از باند پایینی به عنوان سیگنال خروج استفاده کرد اما یک پوزیشن long جدید باز نمیشود چون این کار یعنی حرکت کردن بر خلاف روند.
ایجاد چند باند برای دید بهتر
به گفته جان بولینگر "تگهای باندها فقط تگ هستند نه سیگنال." یک تگ (یا برخورد) با باند بولینگر بالایی به خودی خود سیگنال فروش محسوب نمیشود. تگ باند بولینگر پایینی به خودی خود سیگنال خرید محسوب نمیشود. نمودار قیمت در اغلب مواقع میتواند به اصطلاح روی باند راه برود. در چنین بازارهایی تریدرهایی که دائماً سعی به فروش در اوج یا خرید در کف دارند با تعداد بی شماری حد توقف طاقت فرسا روبرو میشوند یا حتی بدتر با حرکت بیشتر قیمت و دور شدن آن از نقطه ورود اصلی با ضرر چشمگیر مواجه میشوند.
می توان گفت که روش بهتر برای اجرای معامله بر اساس باند بولینگر، استفاده از آن برای ارزیابی روند است.
باندهای بولینگر در اصل فاصله گرفتن را مشخص میکنند و به همین دلیل برای تشخیص وضعیت روند مناسب هستند. با ایجاد دو مجموعه باند بولینگر که یکی با استفاده از "یک انحراف معیار" و دیگری با استفاده از تنظیم متداول تر یعنی "دو انحراف معیار" ایجاد شده باشد، میتوانیم نسبت به قیمت دیدگاه کاملاً جدیدی پیدا کنیم. به خروجی این کار باندهای باند بولینگر گفته میشود.
در نمودار پایین مشاهده میشود که هر زمان نمودار قیمت بین باند بولینگر بالایی + یک انحراف معیار و + 2 انحراف معیار از میانگین باقی میماند، روند رو به صعود است بنابراین میتوانیم این کانال را به عنوان محدوده خرید تعریف کنیم. بالعکس اگر کانالهای قیمت بین باندهای بولینگر -1 انحراف معیار و -2 انحراف معیار باشند، به آن محدوده فروش میگوییم. در نهایت اگر نمودار قیمت بین باند +1 انحراف معیار و باند -1 انحراف معیار باقی میماند، یعنی وضعیت خنثی دارد و میتوان گفت در محدودهای نامعین هستیم.
با افزایش و کاهش نوسان، باندهای بولینگر به صورت پویا متناسب با افزایش و کاهش قیمت تطبیق پیدا میکنند. بنابراین این باندها به صورت طبیعی و همگام با پرایس اکشن وسیع تر و باریک تر میشوند و شاخص بسیار دقیقی برای ارزیابی روند تشکیل میدهند.
ابزاری برای تریدرهای روند
پس از مشخص کردن قوانین پایه باندهای باند بولینگر، حالا میتوانیم نحوه استفاده از این اندیکاتور توسط تریدرهای روند که به دنبال بهره برداری از مومنتوم هستند و تریدرهای مبتنی بر محو شدگی روند که به دنبال بهره برداری از خستگی یا معکوس شدگی روند هستند، را بررسی کنیم. با توجه به همان مثال بالا میتوان دید که تریدرهای روند، زمان ورود قیمت به محدوده خرید وارد پوزیشن long میشوند. از آنجایی که باندهای باند بولینگر بیشتر پرایس اکشن که حالت صعودی دارد را پوشش میدهند، چنین تریدرهایی در معامله خواهند ماند.
در رابطه با نقطه خروج، شرایط برای هر تریدری متفاوت است اما یکی از روشهای منطقی این است که اگر کندل روی نمودار کندل استیک قرمز شد و بیش از 75 درصد بدنه آن زیر محدوده خرید قرار داشت، معامله long بسته شود. با استفاده از قانون 75 درصد، در این نقطه نمودار به وضوح خارج از روند است اما چرا اصرار میکنیم که کندل هم باید قرمز شود؟ این کار برای پیشگیری از خروج معامله گران مبتنی بر روند از پوزیشن خودشان، به پرکاربردترین روشهای محاسبه حد ضرر دلیل یک حرکت سریع که در انتهای دوره معاملاتی دوباره به وضعیت قبل برمی گردد، انجام میشود.
در نمودار زیر توجه کنید که تریدر چگونه میتواند با بخش عمدهای از روند صعودی همگام بماند و تنها زمانی از پوزیشن خارج شود که نمودار قیمت شروع به تحکیم در بالای محدوده جدید میکند.
باندهای باند بولینگر برای تریدرهایی که به دنبال بهره برداری از خستگی روند هستند هم مفید است و به آنها کمک میکند چرخش قیمت را تشخیص دهند. اما دقت داشته باشید که اجرای معامله در جهت عکس روند نیاز به حاشیه خطای بسیار بزرگتری دارد چون معمولاً خط روند چندین بار برای تداوم روند جاری تلاش میکند تا اینکه در نهایت معکوس شود.
در مثال پایین مشاهده میشود که تریدرهایی که بر اساس محو شدن روند (یا استراتژی ضد روند) کار میکنند، با استفاده از باندهای باند بولینگر میتوانند به سرعت اولین سرنخ از ضعیف شدن روند را مشاهده کنند. ممکن است چنین تریدرهایی با دیدن خارج شدن نمودار قیمت از کانال روند تصمیم بگیرند که با ورود به پوزیشن Short در برخورد بعدی با باند بولینگر بالایی، به روش کلاسیک از باندهای بولینگر استفاده کنند.
در رابطه با نقطه حد توقف، قرار دادن این حد درست بالای نقطه اوج سوئینگ روش مطمئنی است چون معمولاً قیمت در این محدوده نوسان زیادی دارد به این دلیل که خریداران سعی میکنند روند جاری را گسترش دهند. در عوض گاهی اوقات خوب است که عرض محدودهی موسوم به "سرزمین هیچکس" (فاصله بین +1 و -1 انحراف معیار) را ارزیابی کرده و آن را به باند بالایی اضافه کنیم. تریدرها میتوانند با استفاده از نوسان بازار برای تنظیم سطح حد توقف، از خروج زودهنگام پیشگیری کرده و زمانی که قیمت شروع به سقوط کرد، باز هم در پوزیشن Short بمانند.
استراتژی جمع شدگی (اسکوئیز) باندهای بولینگر
یکی دیگر از استراتژیهای استفاده از باند بولینگر، استراتژی اسکوئیز است. اسکوئیز زمانی رخ میدهد که نمودار قیمت حرکت شدیدی داشته و بعد شروع به حرکت افقی در یک محدوده تحکیم فشرده میکند.
تریدر میتواند به صورت بصری تشخیص دهد که چه زمان یک دارایی در وضعیت تحکیم قرار دارد چون در این حالت باندهای بالایی و پایینی به یکدیگر نزدیک میشوند. این یعنی نوسان دارایی مورد نظر کاهش یافته است. پس از یک دوره تحکیم، معمولاً نمودار قیمت یک حرکت بزرگتر در یک جهت (در حالت ایده آل، با حجم زیاد) انجام میدهد. افزایش حجم هنگام وقوع بریک اوت نشان میدهد که تریدرها معتقدند نمودار قیمت در جهتی مشابه بریک اوت حرکت خواهد کرد.
زمانی که نمودار قیمت از باند بالایی یا پایینی عبور میکند، تریدرها دارایی مورد نظر را به ترتیب خریده یا میفروشند. سفارش حد توقف معمولاً خارج از تحکیم روی جهت مخالف بریک اوت قرار میگیرد.
مقایسه بولینگر و کلتنر
اندیکاتورهای باند بولینگر و کانالهای کلتنر با هم تفاوت دارند اما شبیه هم هستند.
باند بولینگر از انحراف معیار دارایی مورد نظر استفاده میکند اما کانالهای کلتنر از میانگین محدوده واقعی (ATR) که نوسان را بر اساس محدوده معاملات سهام ارزیابی میکند. به غیر از شیوه ایجاد، تفسیر این دو تقریباً به یک صورت است.
نمی توان گفت که یکی از این اندیکاتورهای تکنیکال از دیگری بهتر است بلکه خود تریدرها باید تصمیم بگیرند که برای استراتژی مد نظر آنها کدام روش مناسب تر است.
از آنجایی که کانالهای کلتنر به جای انحراف معیار از میانگین محدوده واقعی استفاده میکنند، نسبت به باند بولینگر سیگنالهای خرید و فروش بیشتری ایجاد میکنند.
جمع بندی
اندیکاتور باند بولینگر کاربردهای مختلفی دارد از جمله تشخیص اشباع خرید و اشباع فروش. تریدرها میتوانند چند باند مختلف را اضافه کنند که به تشخیص قدرت حرکات قیمت کمک میکند. یکی دیگر از روشهای استفاده از باندها، بررسی فشرده شدن محدوده نوسان است. معمولاً پس از این انقباضها یک بریک اوت قیمت چشمگیر ایجاد میشود (در حالت ایده آل با حجم بالا). نباید اندیکاتور باند بولینگر را با کانال کلتنر اشتباه گرفت. گرچه این دو اندیکاترو شبیه هم هستند اما دقیقاً یکسان نیستند.
دیدگاه شما