انواع معیارهای سرمایه‌گذاری


شماتیکی از ریسک‌های مالی یک کسب و کار

انواع معیارهای سرمایه‌گذاری

آلفا در مباحث مالی، نشانگر دو چیز است:

اول: آلفا معیاری برای سنجش عملکرد بر مبنای ریسک تعدیل شده است.

آلفا که اغلب آن را بازده فعال یک سرمایه گذاری در نظر می‌گیرند، عملکرد یک سرمایه گذاری را نسبت به شاخص بازار در نظر می‌گیرد، زیرا شاخص ها اغلب نشانگر نوسانات کلی بازار هستند. بازده اضافی یک صندوق نسبت به بازده شاخص معیار را آلفای صندوق می‌گویند.

آلفا اغلب برای صندوق های سرمایه گذاری و سایر انواع سرمایه گذاری های مشابه مورداستفاده قرار می‌گیرد. این معیار معمولاً به شکل یک عدد منفرد (مثل ۳ یا -۵) نشان داده می‌شود، اما به درصدی اشاره دارد که عملکرد صندوق یا پرتفوی را با شاخص معیار مقایسه می‌کند (مثلاً ۳% بهتر یا ۵% بدتر).

آلفا اغلب با بتا استفاده می‌شود، بتا نوسان پذیری ریسک را اندازه‌گیری کرده و همچنین به «بازده اضافی» یا «نرخ غیرعادی بازده» نیز اشاره دارد.

دوم: آلفا به نرخ بازده غیرعادی اوراق بهادار یا پرتفوی گفته می‌شود که بیش از آنچه از طریق یک مدل تعادلی نظیر مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه (CAPM) تخمین زده شده است، به دست می‌آید. در این مبحث، آلفا اغلب به عنوان «شاخص یا آلفای جنسن» شناخته می‌شود.

توضیحات مدیر مالی در مورد آلفا

اول: آلفا یکی از پنج نسبت ریسک فنی است. سایر نسبت ها عبارت‌اند از بتا، انحراف معیار استاندارد، R-squared (آر دو) و نسبت شارپ. این‌ها همه معیارهای آماری هستند که در نظریه پرتفوی مدرن امروزی مورداستفاده قرار می‌گیرند. همه این شاخص ها قصد دارند تا به سرمایه گذاران در تعیین رابطه ریسک و بازده یک صندوق سرمایه گذاری کمک کنند.

در استفاده از آلفا برای اندازه‌گیری عملکرد، فرض می‌شود که پرتفوی به شکل کافی متنوع سازی شده تا ریسک غیر سیستماتیک از بیم برود. چون آلفا عملکرد یک پرتفوی را نسبت به یک شاخص نشان می‌دهد، اغلب باید ارزشی را که یک مدیر شرکت به بازده صندوق اضافه کرده یا از آن کم می‌کند، نمایش دهد. به‌بیان‌دیگر، آلفا بازده یک سرمایه گذاری است که نتیجه نوسانات عمومی در یک بازار بزرگ‌تر نیست. همچنین، آلفای صفر نشان می‌دهد که پرتفوی یا صندوق به خوبی شاخص معیار را دنبال می‌کند و اینکه مدیر هیچ ارزشی از شرکت از دست نداده یا به آن نیفزوده است.

مفهوم آلفا با ظهور صندوق های سرمایه گذاری در شاخص موزون نظیر S&P 500 برای بازار سهام و Wilshire 500 برای بازار اوراق بهادار متولد شد که سعی می‌کرد تا عملکرد یک پرتفوی را که شامل کل بازار می‌شد و به هر حوزه سرمایه گذاری به نسبت خودش وزن می‌داد شبیه‌سازی کند.

ولی در اغلب موارد شاخص ها می‌توانند مدیران صندوق ها را پشت سر بگذارند. به همین دلیل سرمایه گذاران بیشتر و بیشتری به سمت صندوق هایی با استراتژی مدیریت منفعل و هزینه کم که به صورت منحصربه‌فردی در شاخص سرمایه گذاری می‌نمایند، گرایش پیدا می‌کنند، با این امید که اگر آن‌ها نتوانند بازار را شکست دهند و بازده بیشتری نسبت به بازار کسب کنند، حداقل به آن ملحق خواهند شد.

به‌علاوه، به خاطر اینکه بیشتر مشاوران مالی و صندوقها هزینه یا کارمزد دریافت می‌کنند، وقتی شخصی یک پرتفوی را مدیریت کرده و به آلفای صفر می‌رسد، در حقیقت نشانگر یک ضرر خالص برای سرمایه گذار است. به طور مثال، فرض کنید که یک مشاور مالی ۱% از ارزش پرتفوی را برای خدماتش دریافت می‌کند و در طی یک بازه ۱۲ ماهه، وی موفق می‌شود تا آلفای ۰٫۷۵ برای پرتفوی یکی از مشتریانش ایجاد کند. درحالی‌که مشاور مالی به‌طورقطع به بهبود عملکرد پرتفوی مشتری کمک کرده است، اما هزینه ای که او دریافت می‌کند به عنوان اضافه‌ی آلفایی است که او تولید کرده، پس پرتفوی مشتری یک ضرر خالص را تجربه کرده است.

شواهد جهانی نشان می‌دهند که نرخ دستیابی به آلفا برای مدیران فعال در صندوق ها و پرتفوی‌ها به طور قابل‌توجهی در حال کاهش است و حدود ۲۰% از مدیران آلفای کارآمدی در سال ۱۹۹۵ تولید کرده بودند، درحالی‌که انواع معیارهای سرمایه‌گذاری این عدد برای سال ۲۰۱۵ فقط ۲% بود. متخصصین چندین علت را برای این امر در نظر می‌گیرند، نظیر:

  • رشد مهارت مشاوران مالی
  • پیشرفت‌های تکنولوژیک مالی و نرم‌افزاری که مشاوران در اختیارشان دارند
  • افزایش فرصت برای سرمایه گذاران مشتاق به حضور در بازار به خاطر رشد اینترنت
  • کاهش نسبت سرمایه گذارانی که در پرتفوی خود قبول ریسک می‌کنند
  • رشد میزان پول سرمایه گذاری شده برای کسب آلفا

دوم: هدف تحلیل مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای یا CAPM تخمین بازده پرتفوی یا صندوق بر اساس ریسک و سایر عوامل است. به طور مثال، تحلیلی از CAPM ممکن است این‌گونه پیش‌بینی کند که یک پرتفوی باید ۱۰% بازده بر اساس پروفایل ریسک پرتفوی تولید نماید. ولی با فرض اینکه پرتفوی در حقیقت ۱۵% به دست می‌آورد، آلفای پرتفوی ۵، یا ۵% بالاتر از آن چیزی خواهد شد که در مدل CAPM پیش‌بینی شده بود.

این نوع از تحلیل اغلب در صندوق های غیر سنتی مورداستفاده قرار می‌گیرد که نشان دادن آن‌ها به‌وسیله یک شاخص منفرد کار آسانی نیست.

محدودیت‌های آلفا

درحالی‌که آلفا را «جام مقدس» سرمایه گذاری می‌خوانند، چون توجه خیل عظیمی از سرمایه گذاران و مشاوران را به خود جلب کرده است، چند نکته مهم وجود دارد که فرد باید قبل از اقدام به استفاده از آلفا، آن‌ها را در نظر بگیرد.

یکی از این نکات آن است که آلفا در تحلیل انواع مختلفی از صندوق ها و پرتفوی‌ها مورداستفاده قرار می‌گیرد. چون همین اصطلاح برای سرمایه گذاری های با طبیعت‌های مختلف قابل‌اعمال است، برای افراد گرایشی وجود دارد که اقدام به استفاده از ارزش های آلفا برای مقایسه انواع مختلف صندوق ها یا پرتفوی‌ها با یکدیگر داشته باشند. به خاطر پیچیدگی‌های صندوق ها و پرتفوی‌های بزرگ، همچنین انواع مختلف سرمایه گذاری به صورت عمومی، مقایسه ارزش آلفای ایجاد شده بین چند صندوق تنها زمانی ارزشمند است که سرمایه گذاری ها شامل دارایی هایی در کلاس دارایی یکسان باشند.

به‌علاوه، چون آلفا نسبت به شاخصی محاسبه شده که به نظر برای صندوق یا پرتفوی مناسب می‌آید، در هنگام اندازه‌گیری آلفا، ضروری است که یک معیار مناسب انتخاب گردد. چون صندوق ها و پرتفوی‌های گوناگونی وجود دارد، ممکن است که هیچ شاخص مناسبی از پیش وجود نداشته باشد که در این صورت مشاوران اغلب از الگوریتم ها و سایر مدل‌ها برای شبیه‌سازی یک شاخص برای مقایسه کردن استفاده خواهند کرد.

معادل‌ انگلیسی آلفا عبارت است از:

Alpha

اگر سؤال یا نظری دارید لطفاً در بخش پرسش و پاسخ سؤالات مالی مطرح کنید. همین‌طور با اشتراک‌گذاری این نوشته در شبکه‌های اجتماعی شما هم در توسعه دانش مالی و سرمایه گذاری شریک شوید.

ریسک چیست و انواع ریسک سرمایه گذاری کدامند؟

انواع ریسک

معمولا زمانی که صحبت از انواع ریسک به میان می‌آید، کلمه خطر برجسته می‌شود؛ اما باید بدانیم که ریسک فقط دربردارنده خطر و مفهومی منفی نیست. ریسک در معنای کلی، نا اطمینانی از آینده را نشان می‌دهد. ممکن است ما خود را در معرض ریسک قرار دهیم و با فرصت‌های مثبت مواجه شویم. این فرصت‌های مثبت در مفاهیم مالی قابل توضیح هستند. بنابراین ریسک دارای دو بعد مثبت و منفی است. عموماً مفهوم ریسک در مالی و سرمایه‌گذاری مورد توجه است. در مقاله پیش رو قصد داریم به توضیح انواع ریسک بپردازیم.

چرا ریسک وجود دارد و انواع آن کدامند؟

از آغاز پیدایش تمدن، انسان‌ها همواره با عوامل متغیر و خطرهای زیادی مواجه بوده‌اند و احتمال خسارت همواره وجود داشته است. انسان نخستین با مخاطرات طبیعی مواجه بوده و به تدریج آموخته است که اتفاقات ناخوشایند را پیش‌بینی کند و برای مقابله با آن‌ها‌ آماده باشد. هر چه میزان رشد و پیشرفت انسان بیشتر می‌شود، در معرض تصمیم‌گیری‌ها‌ و پیچیدگی‌های بیشتری قرار می‌گیرد و در معرض ریسک‌های بیشتری قرار می‌گیرد.

انواع ریسک

به طور کلی، موقعیت‌های ریسکی که افراد با آن مواجه می‌شوند معمولا شامل دو دسته می‌شود:

این ریسک‌ها در واقع همان خطرات فیزیکی مثل خطر تصادف، بیماری، طلاق، بلایای طبیعی و …. هستند که عمدتا در اختیار ما نیستند و در صورت وقوع، نتیجه‌ای جز خسارت ندارند. این ریسک‌ها عموماً قابلیت بیمه شدن دارند و همیشه موجب زیان می‌شوند.

انواع ریسک

این نوع ریسک‌ها معمولا در شرایط اقتصادی قابل اندازه‌گیری هستند و نتیجه احتمالی آن‌ها می‌تواند سود یا زیان باشد. انواع سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی، بازی‌های مبتنی بر شرط‌بندی، از جمله چنین ریسک‌هایی هستند.

انواع ریسک

ریسک‌های نوع اول کاملا زیان ده هستند و با بیمه کردن می‌توان خسارات ناشی از آن را کاهش داد. اما ریسک‌های نوع دوم می‌توانند به نتایج مثبت و سود ده ختم شوند. در ادامه به تقسیم بندی ریسک‌های پویا که در سرمایه‌گذاری با آن مواجه هستیم، می‌پردازیم. بهتر است ابتدا “مفهوم ریسک” در سرمایه‌گذاری را تعریف کنیم، در مفهوم مالی به احتمال اختلاف میان بازده مورد انتظار و بازده واقعی ریسک گفته می‌شود. این انحراف بازده می‌تواند مثبت یا منفی باشد، هر اندازه احتمال عدم موفقیت در سرمایه‌گذاری بیشتر باشد، در اصطلاح گفته می‌شود که ریسک سرمایه‌گذاری بیشتر خواهد بود.

طبقه بندی افراد از نظر پذیرش انواع ریسک

سرمایه‌گذاران را از منظر پذیرش ریسک می‌توان به سه دسته تقسیم‌ نمود:

  • افراد ریسک‌گریز: این افراد رویکرد محافظه‌کارانه دارند. این شخص ترجیح می‌دهد، بازده مطمئنی داشته باشد و احتمال موفقیت وی بالا باشد.
  • افراد ریسک‌پذیر: این افراد رویکرد جسورانه دارند شخص ریسک بالا را به منظور دریافت سود بالاتر می‌پذیرد.
  • افراد خنثی نسبت به ریسک: سومین گروه افرادی هستند که به اصطلاح آن‌ها‌ را ریسک خنثی می‌نامند. این افراد ارزش پولی را مقدار ارزش اسمی‌ آن می‌دانند.

انواع ریسک

ریسک‌پذیری و ریسک گریزی به معنای به استقبال ریسک رفتن و از ریسک فراری بودن نیست. بلکه نشان می‌دهد، افراد ریسک گریز در ازای پذیرش یک واحد ریسک بیشتر، بازدهی بیشتری نسبت به یک واحد ریسک‌پذیرفته شده قبلی انتظار دارند. همچنین افراد ریسک‌پذیر در ازای پذیرش یک واحد ریسک بیشتر، بازدهی کمتری نسبت به یک واحد ریسک‌پذیرفته شده قبلی توقع دارند. این اصل که کسب بازده بالاتر تنها با پذیرش ریسک بیشتر امکان پذیر است بیانگر این حقیقت است که نمی‌توان ریسک نکرد و بازده به دست آورد و در مقابل نیز اگر سرمایه‌گذاری ریسک بالاتری بپذیرد به طور طبیعی باید انتظار بازده بالاتری داشته باشد. در واقع شما با پذیرش ریسک بیشتر پاداش دریافت می‌کنید که به آن صرف ریسک می‌گویند. صرف ریسک در سرمایه‌گذاری‌هایی که ریسک بالاتری دارند، بیشتر است.

معیارهای سنجش انواع ریسک سرمایه گذاری

برای اندازه‌گیری ریسک سرمایه‌گذاری معیارهای متفاوتی وجود دارد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها ‌انحراف معیار بازده تاریخی یا میانگین یک سرمایه‌گذاری است. بالا بودن انحراف معیار محاسبه شده نشان‌دهنده بالا بودن ریسک سرمایه‌گذاری می‌باشد. شرکت‌‌های بسیاری زمان و منابع مالی خود را صرف شناسایی ریسک‌های متفاوتی که در معرض آن هستند قرار داده تا بتوانند ریسک خود را ارزیابی و مدیریت کنند. عموماً ریسک‌های سرمایه‌گذاری، به دو نوع اساسی تقسیم می‌شود:

۱- ریسک سیستماتیک

این نوع ریسک، مربوط به شرایط سیاسی و اقتصادی کلان جامعه است که قابل حذف نیست. ریسک سیتماتیک بر کل بازار اثر می‌گذارد و محدود به صنعت خاص نیست.

ریسک سیستماتیک

۲- ریسک غیرسیستماتیک

برخلاف ریسک سیستماتیک، این نوع ریسک قابل کنترل و کاهش است. ما می‌توانیم شرکتی را که در اثر تصمیم‌گیری‌های نادرست یا شرایط بحرانی با افت قیمتی مواجه شده را خریداری نکنیم و از این ریسک جلوگیری کنیم. به جز دو مورد فوق، انواع دیگری نیز از ریسک وجود دارد که برخی زیرمجموعه همین دو نوع ریسک هستند.

ریسک غیرسیستماتیک

۳- ریسک نرخ سود (Interest rate risk)

اگر چند گزینه برای سرمایه‌گذاری داشته باشیم، این نوع ریسک مطرح می‌شود. به عنوان مثال سرمایه‌گذاری در سهام یا اوراق مشارکت. تفاوت نرخ سود این دو سرمایه‌گذاری می‌تواند ما را به یکی از دو گزینه که ریسک کمتری برای ما دارد، سوق دهد. مثلاً اگر خرید سهام ۲۰ درصد سود و خرید اوراق سود ثابت ۱۵ درصدی داشته باشد و بانک سود اوراق را تا سطح ۲۰ درصد افزایش دهد در این صورت به صرفه است که با ریسک کمتری اوراق خریداری کنیم نه سهام. این نوع ریسک معمولا روی اوراق مشارکت و اوراق بدهی بیشتر اثر می‌گذارد.

۴- ریسک تورم (Inflation risk)

رشد نرخ تورم باعث می‌شود بر بازدهی سرمایه‌گذاری موثر است؛ زیرا بازدهی خالص از اختلاف بازدهی ناخالص و نرخ تورم حاصل می‌شود. به طور مثال اگر انتظار بازدهی ۵۰ درصدی داشته باشیم و نرخ تورم سالانه ۱۵ درصد داشته، در نهایت ۳۵ درصد بازدهی خواهیم داشت. هرچه نرخ تورم افزایش یابد از میزان بازدهی ما در این حالت کاسته می‌شود. پس باید سرمایه‌گذاری انتخاب کنیم که بازدهی بیشتری داشته و در نهایت پس از کسر تورم، رضایت ما را فراهم کند. به این نوع ریسک که در اثر افزایش نرخ تورم به فرد تحمیل می‌شود، ریسک تورم می‌گویند.

۵- ریسک مالی (Financial risk)

شرکت‌ها در صورت‌های مالی خود بخشی تحت عنوان، تسهیلات و تعهدات مالی دارند. هرچه تعهدات مالی شرکت و وام‌های دریافتی بیشتر باشد، توان شرکت جهت توسعه و گسترش انواع معیارهای سرمایه‌گذاری و افزایش سوددهی کاهش می‌یابد. به این نوع ریسک، ریسک مالی گفته می‌شود. بسیاری از سرمایه‌گذاران با لحاظ این نکته سهام شرکت‌ها را خریداری می‌کنند و از شرکت‌هایی که تعهدات مالی زیادی دارند به دلیل ریسک مالی فاصله گرفته و به سراغ گزینه‌های کم ریسک تر می‌روند.

۶- ریسک نقدشوندگی (liquidity risk)

دارایی مطلوب، دارایی است که قدرت نقدشوندگی بالا دارد. اگر دارایی به راحتی فروش نرود، صاحب آن دارایی، با ریسک نقدشوندگی مواجه است. در مورد سهام نیز این ریسک وجود دارد. فرض کنید قصد دارید سهام شرکتی را در بازار به فروش برسانید ولی به دلیل عملکرد نامناسب شرکت، کسی سهام را نمی‌خرد. در این حالت شما با ریسک نقد شوندگی مواجه هستید. هرچه سرعت خرید و فروش سهمی بیشتر باشد و معاملات آن را روان‌تر باشد انواع معیارهای سرمایه‌گذاری این ریسک در آن کم رنگ‌تر است.

۷- ریسک نرخ ارز (currency risk)

در مورد شرکت‌های واردات محور، ریسک نرخ ارز بسیار با اهمیت است. اگر شرکت مورد نظر شما، عمده مواد اولیه خود را وارد می‌کند، با رشد نرخ ارز، درگیر چالش ریسک نرخ ارز خواهد شد و هزینه زیادی را متحمل می‌شود. با رشد هزینه‌ها، سود دهی شرکت کاسته شده و نتیجه نهایی، عدم رغبت سرمایه‌گذاران به خرید شرکت مذکور است. البته این ریسک، نوعی ریسک غیر سیتماتیک محسوب می‌شود که توسط شرکت‌ها قابل کنترل نیست.

۸- ریسک تجاری

در ریسک تجاری به این موضوع توجه می‌شود که آیا شرکت قادر به فروش محصولات و تامین هزینه‌های عملیاتی خود است یا خیر؟ به عبارتی، ریسک تجاری کلیه هزینه‌های یک کسب و کار برای عملیاتی ماندن را در نظر می‌گیرد. این هزینه‌ها شامل حقوق، هزینه تولید، اجاره تسهیلات، دفتر و هزینه‌های اداری می‌شود. سطح ریسک تجاری یک شرکت تحت تأثیر عواملی مانند هزینه کالاها، حاشیه سود، رقابت و سطح کلی تقاضا برای محصولات یا خدماتی است که می‌فروشد، می‌باشد.

۹- ریسک اعتباری یا ریسک نکول

ریسک اعتباری یا نکول، ریسک عدم بازپرداخت سود یا اصل بدهی قلمداد می‌شود. این نوع ریسک برای سرمایه‌گذاران اوراق قرضه، نگران کننده است. اوراق قرضه دولتی، کمترین میزان ریسک نکول و به همین ترتیب کمترین بازده را دارند. از طرف دیگر اوراق بهادار شرکت، دارای بالاترین میزان ریسک نکول و در نتیجه نرخ بهره بالاتر هستند.

۱۰- ریسک کشور

ریسک کشور، به عدم توانایی یک کشور در پرداخت تعهدات مالی گفته می‌شود. در صورت بروز چنین ریسکی، به عملکرد سایر بخش‌های مالی کشور نیز صدمه وارد می‌شود. آسیب سایر کشورهای در ارتباط با آن نیز محتمل است. این ریسک در غالب کشورهای در حال توسعه که کسری بودجه شدید دارند، رخ می‌دهد.

۱۱- ریسک سیاسی

ریسک سیاسی زیرمجموعه ریسک سیستماتیک است. در این حالت، بی‌ثباتی سیاسی، جنگ، کنترل‌های نظامی، تغییر قوانین دولتی، روی تصمیم‌های سرمایه‌گذاری اثر می‌گذارد. این نوع ریسک با عنوان ریسک ژئوپلیتیک نیز شناخته می‌شود. نکته‌ای که در مورد این ریسک وجود دارد، آن است که هر چه افق زمانی سرمایه‌گذاری طولانی‌تر شود، این ریسک بیشتر می‌شود.

جمع بندی انواع ریسک

در این مقاله با تعریف ریسک آشنا شدیم. انواع مختلف ریسک از منظرهای مختلف را بررسی کردیم. همچنین با طبقه بندی پذیرش ریسک در افراد مختلف، آشنا شدیم. به طور کلی، ریسک‌هایی که با آن مواجه هستیم؛ دو نوع قابل پویا و خالص انواع معیارهای سرمایه‌گذاری هستند. ریسک‌های خالص عموماً زیان ده هستند و هدف ما صرفا کنترل ریسک‌های پویا است. به منظور کاهش زیان‌های ناشی از ریسک‌های سرمایه‌گذاری، چندین راه حل وجود دارد. لازم به ذکر است که ما قادر نیستیم همه ریسک‌های سرمایه‌گذاری را مهار کنیم. بلکه با دانش و تجربه حاصل از مدیریت ریسک می‌توانیم آن را به سطح قابل تحملی کاهش دهیم. یکی از راه‌های کاهش ریسک سرمایه‌گذاری، سبد دارایی است. در واقع با سرمایه‌گذاری در چند سهام، ریسک کلی سبد سهام کمتر از مجموع ریسک‌های تک‌ تک سهام خواهد شد. استفاده از تنوع بخشی این امکان را فراهم می‌کند که با کنار هم قراردادن دارایی‌های مالی متنوع ریسک کمتری را متحمل شویم. استفاده از سهام مختلف در سبد سرمایه‌گذاری موجب کاهش ریسک غیرسیستماتیک می‌گردد. تنوع‌بخشی باید با دانش و تجربه کافی صورت بگیرد و در صورت امکان از متخصصین این امر بهره گرفته شود. درحالی‌که اکثر متخصصان سرمایه‌گذاری موافق هستند که تنوع سازی نمی‌تواند در برابر ریسک آن‌ها را تضمین کند، می‌توان گفت تنوع سازی مهم‌ترین مؤلفه برای کمک به یک سرمایه‌گذار در رسیدن به اهداف مالی دوربرد است و این درحالی‌که ریسک مالی را به حداقل می‌رساند.

مولفه‌های مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه

مولفه های مالی و اقتصادی موثر در جذب سرمایه گذار

همه افراد هر روز در معرض نوعی ریسک قرار می‌گیرند، خواه رانندگی و پیاده‌روی در خیابان ، خواه سرمایه‌گذاری یا مواردی دیگر. شخصیت، سبک زندگی و سن سرمایه‌گذار از مهمترین عواملی است که برای مدیریت سرمایه‌گذاری فردی و اهداف ریسک در نظر گرفته می‌شود. هر سرمایه‌گذار مشخصا دارای پروفایل ریسک‌پذیری متفاوتی است که بر اساس قدرت مقاومت او در برابر تغییر شرایط مشخص می‌شود. وقتی صحبت سرمایه‌گذاری به میان می‌آید باید در نظر داشت که رابطه‌ی تنگاتنگی میان ریسک، خطر و پاداش وجود دارد. به قول معروف «نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود». به طور کلی، با افزایش ریسک‌های سرمایه‌گذاری، سرمایه گذاران برای جبران پذیرفتن این ریسک‌ها، انتظار بازده یا پاداش بیشتری را دارند. در ادامه پس از بررسی انواع ریسک های سرمایه گذاری، به بررسی مولفه های مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه می پردازیم.

در مقالات پیشین در ارتباط با “مسیر تبدیل استارتاپ از ایده تا عرضه‌ی اولیه سهام” صحبت نمودیم و به بررسی مراحل سرمایه گذاری استارتاپ ها پرداختیم. در این مقاله با تمرکز بر شاخص های مالی و اقتصادی به نحوه جذب سرمایه گداران و نحوه تصمیم گیری آنها می پردازیم.

در شکل زیر شماتیکی از این رابطه بیان شده است. برای این که بتوانید درک کنید که چه عوامل و فاکتورهایی در یک کسب و کار برای سرمایه‌گذاران جذاب است، ابتدا باید با ریسک‌های سرمایه‌گذاری آشنا شوید و بدانید که سرمایه‌گذاران چگونه و از طریق چه راه‌هایی، کسب و کار‌ها را می‌سنجند.

رابطه‌ی ریسک یا خطر با بازگشت سرمایه یا پاداش

رابطه‌ی ریسک یا خطر با بازگشت سرمایه یا پاداش (برگرفته از Investopedia)

ریسک در سرمایه گذاری

به طور کلی در اصطلاح مالی، ریسک اختلاف درآمد یا آورده‌ی واقعی یک کسب و کار نسبت به درآمد یا سود مورد انتظار آن کسب و کار، در گذر زمان رشد استارتاپ است. ریسک یا خطر در واقع احتمال از دست دادن بخش یا تمام سرمایه‌ی اولیه‌ای است که وارد کسب و کار کرده‌اید.

به صورت کمی، ریسک معمولاً با در نظر گرفتن رفتارها و نتایج تاریخی کسب و کار انواع معیارهای سرمایه‌گذاری ارزیابی می شود. در امور مالی، «انحراف معیار» یک معیار متداول مرتبط با ریسک است. انحراف معیار به اندازه‌گیری نوسانات ارزش دارایی‌ها در مقابل میانگین‌ ارزش‌ دارایی‌های پیشین کسب و کار در یک بازه زمانی مشخص است.

بر اساس طبقه بندی سایت Investopedia و wallstreetmojo ریسک‌های مالی به دو بخش کلی سیستماتیک و غیر سیستماتیک بخش‌بندی شده که دارای زیر بخش‌های دیگری از قبیل شکل زیر هستند.

ریسک‌های مالی یک کسب و کار

شماتیکی از ریسک‌های مالی یک کسب و کار

در ادامه به شکل خلاصه به تعریف انواع ریسک‌ها پرداخته می‌شود:

  • ریسک بازار: به ریسکی گفته می‌شود که ممکن است یک سرمایه‌گذاری به دلیل تغییرات و تحولات اقتصادی در برابرش قرار گرفته و ممکن است ارزش و سرمایه‌ی خود را از دست دهد. اصلی‌ترین بخش‌های ریسک بازار به قسم زیر است:
    • ریسک سهامی
    • ریسک نرخ بهره/ سود
    • ریسک ارز

    تاثیر ریسک افقی بر سرمایه

    شماتیکی از تاثیر ریسک افقی بر سرمایه

    • ریسک طول عمر: هر وقت هر سرمایه‌گذاری بیش از زمان پیش‌بینی شده‌ی سرمایه‌گذاران به طول می‌انجامد، دچار این قبیل ریسک‌ها می‌شود که عموما وارد سرزمینی ناشناخته شده که عموما نمی‌توان درکی از خطرات پیش رو داشت.
    • ریسک سرمایه‌گذاری خارجی: به ریسکی گفته می‌شود که به دلیل سرمایه‌گذاری در کشورهای خارج از کشور به وقوع می پیوندد، در واقع سرمایه‌گذاران با عواملی چون پایین آمدن شاخص اقتصادی GDP آن کشور، بالا رفتن تورم، ناآرامی‌های مدنی و … مواجه می‌شوند.

    حال که با خطرات و ریسک‌های یک سرمایه‌گذاری آشنا شدید، جدا از این‌که خودتان می‌توانید از روش‌های مدیریت و شناخت ریسک برای پایین آوردن و مطمئن کردن کسب و کار خود اقدام کنید، دید بهتری از روش تصمیم‌گیری سرمایه‌گذار‌ها بر یک کسب و کار دارید. در ادامه به شاخص‌های پر اهمیت یک کسب و کار برای سرمایه‌گذاران پرداخته می‌شود، تا بتوان دید بهتری برای سنجش یک کسب و کار پیدا کرد و با ریسک‌های آن آشنا شد.

    شاخصه‌های مالی سنجش کسب و کار‌ها

    عموما سرمایه‌گذاران برای شناسایی ریسک کسب و کار از روش‌های مختلف ارزیابی شرکت‌ها مانند روش نسبت‌ها یا نرخ بازگشت سرمایه و … استفاده می‌کنند. عموما قبل از پذیرش سرمایه‌گذار خارجی، هر بنیان‌گذاری خود به نوعی در حال سرمایه‌گذاری بر روی کسب و کارش است، پس بهتر است که با برخی از این شاخص‌های مالی آشنا شوید تا بتوانید پیش‌بینی درستی به سرمایه‌گذار از کسب و کارتان ارائه دهید.

    از برخی شاخص‌های اقتصادی مانند IRR و NPV می توان برای تعیین میزان مطلوبیت یک پروژه و ارزش افزوده ایجاد شده توسط آن شرکت استفاده کرد. در حالی که یکی از این شاخص‌ها به صورت درصدی استفاده می‌شود، دیگری به صورت رقم واحد پولی (دلار، ریال و …) بیان می‌شود.

    ارزش فعلی (PV) و ارزش فعلی خالص (NPV)

    ارزش فعلی (PV) آن ارزشی است که است که خالص جریانات نقدی ورودی در حال حاضر برای شرکت دارند. خالص ارزش فعلی (NPV) همان ارزش فعلی است که میزان کل سرمایه‌گذاری انجام شده در پروژه از آن کم می‌شود. به بیانی دیگر در فرمول‌های‌ زیر آورده شده است:

    شاخص سود آوری (PI)

    شاخص دیگری که از PV و NPV می‌توان استخراج کرد، شاخص سود آوری (PI) می‌باشد که به شکل درصد بیان شده و به قرار فرمول زیر است:

    به طور مثال اگر در ابتدا یک سرمایه‌گذاری ۱۰۰ واحدی روی طرح انجام شده باشد و سپس در سال اول ۵۰ واحد درآمد و در سال دوم ۵۰ واحد هزینه و ۱۵۰ واحد درآمد در شرکت وجود داشته باشد (آورده شده در شکل ۱-۴)، با در نظر گرفتن نرخ بهره/ تنزیل ۱۰% شاخص‌ها به صورت زیر محاسبه می‌شود.

    جریانات درآمد – هزینه‌ی شرکت (برگرفته از آموزه‌های مهندس پورمددکار)

    درواقع ارزش خالص فعلی گویای آن است که اگر روی این طرح ۱۰۰ واحد پولی سرمایه گذاری شود با توجه به نرخ بهره / تنزیل ۱۰% (عموما در حالت واقعی نرخ سود بانکی برابر با نرخ تنزیل در نظر گرفته می‌شود) نه تنها بعد از دو سال ۱۰۰ واحد پولی به سرمایه‌گذار بازگشت داده می‌شود بلکه ۲۰ واحد پولی اضافی هم به آن داده می‌شود، به معنای دیگر نه تنها اصل ارزش سرمایه نگه داشته می‌شود، بلکه ۲۰ واحد پولی سود نیز به آن پول اضافه خواهد شد. اگر نرخ تنزیل بالاتر گرفته می‌شد امکان منفی شدن این شاخص هم وجود دارد.

    بعد از مشخص شدن سود‌دهی طرح باید میزان سوددهی به صورت نسبی و بدون واحد مشخص شود تا دید آیا آن طرح با توجه به سودده بودن برای سرمایه‌گذاری مناسب است یا خیر، برای رسیدن به این مهم از شاخص‌هایی به نام نرخ بازده داخلی یا نرخ بازگشت سرمایه استفاده می‌کنند.

    نرخ بازده داخلی (IRR) و نرخ بازگشت سرمایه (ROR/ROI)

    نرخ بازده داخلی (IRR = Internal Rate of Return) نرخی است که سود و زیان یک پروژه را مشخص می‌کند. تحلیل‌گران اقتصادی معمولا از این فاکتور در کنار ارزش خالص فعلی (NPV) استفاده می‌کنند. این مسئله به این دلیل است که هردو روش، مشابه‌اند ولی متغیرهای متفاوتی دارند.

    با کمک ارزش خالص فعلی، می‌توانید به یک نرخ تنزیل مشخص برای شرکت خود دست پیدا کنید و سپس ارزش فعلی سرمایه‌گذاری را محاسبه کنید. اما در نرخ بازده داخلی، باید بازگشت واقعی جریان‌های نقدی پروژه را محاسبه و سپس این نرخ بازگشت را با نرخ مانع شرکت (Hurdle Rate) مقایسه کنید. اگر نرخ بازده داخلی بیشتر باشد، سرمایه‌گذاری شما، یک سرمایه‌گذاری ارزشمند خواهد بود. ضرورتا IRR نرخی است که در آن NPV مربوط به یک سرمایه‌گذاری، برابر صفر است. فرمول IRR به قرار فرمول زیر است:

    که در رابطه بالا:

    • Ct = سود خالص برای دوره زمانی مورد نظر
    • t = تعداد دوره زمانی
    • r = نرخ بهره در دوره زمانی مورد نظر
    • I = میزان سرمایه‌گذاری

    در مثال ذکر شده در بخش قبلی میزان IRR به قرار زیر است:

    هر سرمایه‌گذاری با توجه به زمینه‌ی طرح و ریسک‌های مورد انتظار، شاخصی به نام حداقل نرخ جذب کننده (MARR = Minimum Acceptable Rate of Return) برای خود تعریف می‌کند که اگر شاخص IRR بیشتر از آن باشد حتما بر روی طرح سرمایه‌گذاری می‌کند و اگر کمتر باشد ریسک سرمایه‌گذاری را نمی‌پذیرد.

    نرخ بازده (RoR = Rate of Return/ Return on Investment) را می توان برای هر سرمایه‌گذاری، از وسیله نقلیه و املاک و مستغلات گرفته تا اوراق قرضه، سهام و هنرهای زیبا اعمال کرد. RoR با هر دارایی کار می کند به شرط آنکه دارایی در یک زمان خریداری شود و در دوره ای در آینده جریان نقدی ایجاد کند. سرمایه گذاری‌ها، تا حدی بر اساس نرخ بازده گذشته ارزیابی می‌شوند، که می‌تواند در مقایسه با دارایی‌های همان نوع برای تعیین جذاب ترین سرمایه گذاری‌ها ارزیابی شود. بسیاری از سرمایه گذاران دوست دارند قبل از انتخاب سرمایه گذاری ، نرخ بازده مورد نیاز را انتخاب کنند. این نرخ از فرمول زیر به دست می‌آید:

    نقطه‌ی سر به سر (Break Even Point)

    در مقالات پیشین در ارتباط با دره مرگ و روش های تامین مالی آن صحبت نمودیم. چنان چه علاقه مند به این مقاله هستید میتوانید از طریق کلیک بر روی عبارت “راهکارهای تامین مالی در دره‌ی مرگ استارتاپ‌ها” اقدام نمایید.

    تجزیه و تحلیل نقطه‌ی سر به سر در اقتصاد، کسب و کار و حسابداری هزینه به نقطه‌ای اشاره دارد که در آن هزینه کل با درآمد کل برابر می‌شود. برای تعیین تعداد واحدها یا ارزش و میزان درآمد مورد نیاز برای تأمین کل هزینه ها (هزینه های ثابت و متغیر) از تحلیل نقطه سر به سر استفاده می شود.

    به طور خلاصه:

    • در نقطه سر به سر، شرکت هیچ ضرر و زیانی نمی کند.
    • نقطه سر به سر در جایی رخ می دهد که میانگین درآمد = میانگین هزینه‌ی کل (AR = ATC)
    • نقطه سر به سر در جایی رخ می دهد که درآمد کل = هزینه کل (TC = TR)

    طبق تعریف به دیاگرام زیر خواهیم رسید:

    نقطه‌ی سر به سر تعدادی و ارزشی

    دیاگرامی از نقطه‌ی سر به سر تعدادی و ارزشی

    تعریف فرمولی نقطه‌ی سر به سر

    (هزینه متغیر در واحد محصول – قیمت فروش در واحد محصول) / هزینه‌های ثابت = نقطه سر به سر تعدادی

    • هزینه‌های ثابت (Fixed Costs) به هزینه‌هایی گفته می‌شود که با تغییر میزان محصول و تولید تغییری نمی‌کنند. (عموما در طی سال در نظر گرفته می‌شود، مانند، حقوق، اجاره، تجهیزات ساختی و …)
    • قیمت فروش در واحد محصول (Price) به قیمت هر کدام از محصولات به صورت واحدی گفته می‌شود.
    • هزینه متغیر در واحد محصول (Variable Costs) به هزینه‌هایی گفته می‌شود که برای تولید یک واحد از محصول به صورت مستقیم نیاز است.

    قابل ذکر است که قیمت فروش واحد محصول منهای هزینه متغیر واحد محصول، حاشیه سود هر واحد است. به عنوان مثال، اگر قیمت فروش کتاب 100 هزار تومان و هزینه‌های متغیر آن 5 هزار تومان برای ساخت کتاب باشد، 95 هزار تومان حاشیه سود در واحد محصول است و به جبران هزینه‌های ثابت کمک می‌کند.

    اصولا نقطه‌ی سر به سر در اولین مراحل تصمیم‌گیری برای سرمایه‌گذاری بر استارتاپ‌ها صورت می‌گیرد، زیرا دلایل زیادی وجود دارد تا به آن نقطه نرسید یا به عنوان استراتژی خود مشخص کنید که چه قدر از آن ارزش را می‌خواهید صرف چه هزینه‌هایی کنید. به همین دلیل در اولین مرحله این شاخص تحلیل می‌شود تا در صورت منطقی بودن به مراحل بعدی رجوع شود. به طور مثال در مرحله‌ی بعدی با رسم جریان درآمد – هزینه در دو حالت عادی و تجمعی، زمان رسیدن به نقطه سر به سر تجمعی و عادی را محاسبه می‌کنند، تا با تحلیل آن دو نمودار، به میزان ریسک‌های احتمالی موجود در روند رشد کسب و کار بپردازند.

    تیم سرمایه گذاری صندوق پژوهش و فناوری گیلان جهت توانمندسازی استارتاپ ها و کسب و کارهای نوپا، فایل excel مورد نیاز جهت تحلیل مولفه های مالی را آماده نموده است. چنان چه تمایل به دریافت این فایل نمونه دارید، می توانید درخواست خود را با موضوع “دریافت فایل excel تحلیل مولفه های مالی” به آدرس پست الکترونیک صندوق گیلان ([email protected]) ارسال نموده یا در زیر همین پست آدرس پست الکترونیک خود را یادداشت بفرمایید.

    انواع معیارهای سرمایه‌گذاری

    شرکت رتبه بندی اعتباری برهان

    شرکت رتبه بندی اعتباری برهان

    شیوه‌نامه درجه‌بندی عملکرد صندوق‌های سرمایه‌گذاری

    درجه‌بندی عملکرد صندوق‌های سرمایه‌گذاری، توسط برهان بر اساس این شیوه‌نامه انجام می‌شود. درجه‌بندی عملکرد صندوق‌ها، مبتنی بر یک مدل کاملاً کمّی است و طوری طراحی شده است که سرمایه­گذاران را قادر سازد تا عملکرد گذشته هر صندوق را پس از تعدیل بر مبنای ریسک، در مقایسه با صندوق­های همتای خود ارزیابی نمایند.

    در ویرایش قبلی شیوه‌نامۀ مذکور، ریسک صندوق‌ها بصورت ریسک نامطلوب اندازه‌گیری و بازدهی بر اساس آن مورد تعدیل قرار می‌گرفت. از آن‌جایی‌که ریسک نامطلوب لزوماً نمی‌تواند ریسک تمرکز را در برداشته باشد، به همین خاطر در ویرایش جدید شیوه‌نامه، معیار دیگری برای ارزیابی ریسک تمرکز صندوق‌ها اضافه شد تا درجه‌بندی عملکرد صندوق‌ها پس از انجام تعدیلات لازم بر اساس این ریسک، محاسبه و افشا ‌شوند. این معیار، شاخص هرفیندال-هرشمن(و یا به اختصار HHI) می‌باشد و برای محاسبه ریسک تمرکز در صندوق‌های سرمایه‌گذاری بکار گرفته می‌شود.

    از دیگر نکات متمایز شیوه نامۀ جدید، روش به هنجار سازی داده‌ها می‌باشد. به عبارتی در شیوه نامۀ جدید هر جا که لازم باشد دو شاخص یا بیشتر با یکدیگر ترکیب شوند اولاً مبادرت به به‌هنجارسازی این شاخص‌ها شده و ثانیاً از روش به‌هنجارسازی فازی برای این کار استفاده می‌شود. در ویرایش جدید شیوه‌نامه، در هنگام ترکیب انواع معیارهای نامتجانس از قبیل ترکیب معیارهای ریسک نامطلوب و بازدهی مازاد صندوق‌ها، ترکیب شاخص HHI در سطح شرکتی و صنعتی و نیز ترکیب شاخص HHI با شاخص عملکرد صندوق‌ها از روش به‌هنجارسازی فازی استفاده خواهد شد.

    اصول مدیریت ریسک در بازار سرمایه + انواع آن

    ریسک ؛ کلمه‌ای است که ممکن است شما را به یاد خطر و چالش بیاندازد. به همین دلیل، افراد ترجیح می‌دهند از ریسک کردن دوری کنند و از کارهایی که دارای ریسک بالایی است پرهیز نمایند. اما اینکه افراد فکر می‌کنند ریسک به معنی خطر است، کاملا اشتباه است. زیرا، زمانی که بحث مدیریت ریسک را در نظر بگیریم دیگر نمی‌توان ریسک را معادل خطر دانست. بنابراین می‌توان گفت، در ذات هر فعالیتی ریسک وجود دارد و زندگی روزمره همه افراد دارای ریسک بوده، اما این نکته را فراموش نکنید که با استفاده از مدیریت ریسک می‌توانید از این خطر و چالش در امان باشید و در معرض آن قرار گرفتن را به حداقل برسانید. در این مقاله به مدیریت ریسک در بازارهای مالی پرداخته‌ایم تا بتوانید زمانی که در معرض این ریسک قرار گرفته‌اید، بتوانید ریسک موجود در سرمایه‌گذاری خود را مدیریت کنید. پس، تا پایان این مقاله با ما همراه باشید.

    مدیریت ریسک چیست؟

    مدیریت ریسک یکی از مهمترین اصول در بازار بورس و سرمایه‌گذاری است. هر چقدر هم که سرمایه داشته باشید برای اینکه بتوانید در بازار بمانید و فعالیت کنید باید بتوانید به طرز صحیح از مدیریت ریسک و مدیریت سرمایه استفاده کنید.

    * در صورت تمایل می‌توانید مقاله اصول مدیریت سرمایه در بازارهای مالی را مطالعه نمایید.

    شما انواع معیارهای سرمایه‌گذاری به عنوان یک کاربر وقتی یک معامله انجام می‌دهید ممکن است 4 حالت به وجود بیاید؛

    1. سود خیلی بزرگ ⇐ 10 تا 60 درصد
    2. سود کم ⇐ 10 تا 15 درصد
    3. ضرر کوچک ⇐ 10 تا 20 درصد
    4. ضرر بزرگ ⇐ 40 تا 50 درصد

    اگر بتوانید جلوی حالت چهارم را بگیرید؛ می‌توانید در بورس خیلی موفق باشید.

    هدف مدیریت ریسک دقیقاً حذف ضررهای مالی بزرگ است.

    فرآیند مدیریت ریسک

    فرض کنید بر اساس تحلیلی که انجام می‌دهید خرید انجام داده‌اید؛ اما قبل از اینکه خرید کنید حتما باید حد ضرر را مشخص و مبلغ خرید را محاسبه کنید.

    * ضریب ریسک: انتخاب یک عدد بین 1 تا 2

    * کل سرمایه: کل پولی که در بورس سرمایه‌گذاری می‌کنید.

    * درصد حد ضرر: درصدی که برای جلوگیری از ضرر بیش از حد برای خود تعیین کرده‌اید.

    در خصوص ضریب ریسک باید گفت؛ اگر آدم محتاطی هستید و تمایل دارید کمتر ریسک کنید 1 را انتخاب کنید؛ اما اگر آدم ریسک پذیری هستید می‌توانید عدد 2 را انتخاب کنید. همچنین، می‌توانید هر عددی بین 1 تا 2 را نیز انتخاب کنید؛ مثلا 1/5. عددی که انتخاب می‌کنید هر چقدر به 1 نزدیک‌تر باشد، ریسک کمتر؛ و هر چقدر به 2 نزدیک‌تر باشد، ریسک بیشتر می‌شود.

    یکی از اصول خیلی مهم مدیریت ریسک و سرمایه می‌گوید:

    اگر در یک معامله ضرر کردید، این ضرر باید بین 1 تا 3 درصد از کل مبلغ سرمایه شما باشد. حال این اصل را تبدیل به یک فرمول می‌کنیم؛

    * نکته: ضریب ریسکی که انتخاب کرده‌اید باید در همه معاملات همان باشد و با همان ضریب کار کنید.

    * با حد ضرر 10 درصد، اجازه دارید 10 میلیون خرید انجام دهید.

    * با حد ضرر 20 درصد، اجازه دارید 5 میلیون خرید انجام دهید.

    و اما یک فرمول ساده‌تر برای حداکثر مبلغ خرید؛

    * بهتر است حد ضرر خود را 10 یا 20 درصد انتخاب کنید؛ زیرا، این حد ضرر یک عدد معقول، منطقی و یک رنج نرمال است تا بتوانید ریسک را بهتر مدیریت کنید.

    انواع حد ضرر

    • تعیین حد ضرر بر حسب دامنه نوسانات بازار
    • استفاده گسترده در اکسپرت‌های خودکار
    • تناسب با فازهای مختلف بازار
    • نقطه ضعف، کارکرد ضعیف به هنگام انتشار اخبار و گزارش‌های مهم

    انواع ریسک در بازارهای سرمایه

    در اینجا، انواع ریسک‌هایی که یک سرمایه‌گذار در خرید سهام شرکت‌ها و سرمایه‌گذاری در بورس با آنها مواجه می‌شود را معرفی و توضیح خواهیم داد؛

    ریسک در یک طبقه‌بندی کلی به دو دسته تقسیم می‌شود؛

    1. ریسک قابل اجتناب یا غیر سیستماتیک
    2. ریسک غیرقابل اجتناب یا سیستماتیک

    ریسک قابل اجتناب یا غیر سیستماتیک

    ریسکی که می‌توانیم با استفاده از برخی روش‌ها از آن اجتناب کنیم؛ ریسک های قابل اجتناب می‌گویند. این ریسک ها اغلب ناشی از خصوصیات خاص شرکت‌ها هستند.

    نمونه هایی از ریسک قابل اجتناب

    • مدیریت ضعیف شرکت
    • درست عمل نکردن سهامداران شرکت
    • عدم موفقیت در رقابت با سایر رقبا
    • قدیمی شدن محصولات تولیدی شرکت
    • و .

    که هر کدام از این نمونه‌ها باعث می‌شود، مشتریان شرکت به تدریج کم و فروش آن کاهش پیدا کند.این ریسک ها منشأ درونی دارند و علت بروز آن، به داخل شرکت مربوط می‌شود. با توجه به اینکه این نوع ریسک را می‌توانیم با به کارگیری برخی روش‌های محاسبه به حداقل ممکن برسانیم، از آن به عنوان ریسک قابل اجتناب یاد می‌شود.

    ریسک غیر قابل اجتناب یا سیستماتیک

    کنترل این نوع ریسک در اختیار سرمایه‌گذار نیست. به این گروه از ریسک ها، ریسک غیر قابل اجتناب یا سیستماتیک می‌گویند. مواردی مثل تغییر نرخ تورم، سیاست‌های کلان اقتصادی، شرایط سیاسی و . مواردی هستند که کنترل آنها از اختیار شرکت خارج می‌کند.
    برای مثال؛ تغییر در سیاست‌های کلان اقتصادی و افزایش یا کاهش نرخ ارز و یا نرخ تورم می‌تواند به طور مستقیم در وضعیت درآمد-سود و میزان سودآوری شرکت‌ها تاثیر بگذارد و طبیعتاً ارزش سهام آنها را تحت تاثیر قرار دهد. اینگونه ریسک ها را ریسک های سیستماتیک یا غیر قابل اجتناب می‌گویند، زیرا کنترل آنها از اختیار سرمایه‌گذار خارج است.

    و اما چگونه می‌توانیم ریسک قابل اجتناب را به حداقل ممکن رساند؟

    به این ضرب‌المثل دقت کنید؛

    همه تخم‌مرغ‌ها را در یک سبد قرار ندهید، اگر از شما بپرسند منطق این ضرب‌المثل چیست؟ همه شما می‌گویید که ریسک آن کاهش پیدا می‌کند. چون اگر یکی از سبدهای تخم‌مرغ به زمین بیافتد و تخم‌مرغ‌های آن بشکند سبدها و تخم‌مرغ‌های دیگر همچنان سالم می‌مانند. در مباحث مرتبط با بورس هم تئوری بسیار معروفی به نام تئوری سبد وجود دارد که بر پایه همین ضرب‌المثل تشکیل شده است. بر اساس این تئوری، سرمایه‌گذار می‌تواند با متنوع کردن سبد سرمایه‌گذاری خود و انتخاب دارایی‌های بسیار متنوع به جای چند دارایی محدود ریسک های قابل اجتناب را در سرمایه‌گذاری خود به حداقل ممکن برساند. بنابراین، هر اندازه سبد سرمایه‌گذاری متنوع‌تر باشد؛ ریسک سرمایه‌گذاری هم کمتر می‌شود. بر پایه تئوری سبد، متخصصان بازار سرمایه توصیه می‌کنند؛ به جای اینکه فرد یک یا چند سهم از شرکت‌های محدودی را خریداری کند، سهام شرکت‌های متنوع از صنایع مختلف را خریداری نماید و حتی در سبد سرمایه‌گذاری خودش اوراق بهادار بدون ریسک مثل اوراق مشارکت و دیگر موارد را هم داشته باشد. مجدداً این نکته را یادآوری کنیم که، با متنوع‌سازی سبد سرمایه‌گذاری تنها می‌توانید حذف ریسک های قابل اجتناب یا غیرسیستماتیک را به حداقل برسانید و حذف ریسک های غیرقابل اجتناب یا سیستماتیک از کنترل یا اختیار سرمایه‌گذار خارج است. البته، با حذف یا کاهش ریسک های قابل اجتناب عملاً بخش عمده‌ای از ریسک هایی که سرمایه‌گذار با آنها مواجه است، کاهش پیدا می‌کند.

    مدیریت ریسک در بازارهای مالی

    یکی از مهمترین مواردی که یک سرمایه‌گذار نیاز دارد در طول معاملات به آن دقت زیادی کند، مدیریت ریسک می‌باشد. این مورد یکی از مهمترین موارد در تصمیم‌گیری‌های معاملاتی می‌باشد. مانند پدال گاز در ماشین است که استفاده نابجا از آن می‌تواند باعث از بین رفتن قسمت یا تمامی سرمایه شود. مدیریت، میزان ریسک یا درگیر کردن درصدی از حساب در یک معامله است که با شناخت از استراتژی و میزان تاییدات انجام می‌شود.
    به عنوان مثال؛ شما همیشه نمی‌توانید با سرعت 100 کیلومتر در ساعت رانندگی کنید، ممکن است در یک کوچه با 10 کیلومتر، در یک جاده لغزنده 15 کیلومتر و در یک اتوبان اگر شرایط مساعد باشد می‌توانید با 100 یا 120 کیلومتر اقدام به رانندگی کنید. پس اینکه شما چه جایی پدال گاز را فشار بیشتری دهید تا بتوانید سریع‌تر به مقصد برسید به مدیریت ریسک شما با توجه به خیابان، اتوبان و انواع معیارهای سرمایه‌گذاری یا لغزندگی جاده و سایر عوامل در آن بستگی دارد.

    در بازارهای مالی نیز به همین گونه است.
    به عنوان مثال؛ شما می‌توانید نسبت به شرایط بازار و انتخاب ضریب ریسک خود یک معامله خوب و پر سود انجام دهید. همه اینها بستگی به صبر در معاملات با استراتژی‌های کارآمد و تاییدات بالاتر، شرایط بازار و بازدهی آن و البته نوع مدیریت ریسک شما دارد. افرادی که عادت دارند، صبر کنند تا معاملات با شرایط خوب و تاییدات خوب به وجود بیاید؛ معاملات کمتر ولی سود‌ده‌تری انجام داده و قاعدتاً نتایج بهتری را خواهند دید و راحت‌تر معاملات خود را انجام می‌دهند.

    هیچ چیز برای سرمایه گذار نباید مهمتر از توانایی خوابیدن آسوده در شب باشد.

    نتیجه بحث

    احتمال انحراف بازده واقعی سرمایه‌گذاری از بازده پیش‌بینی شده آن، ریسک گفته می‌شود. ریسک همچنین، شامل احتمال از دست رفتن همه یا بخشی از اصل سرمایه‌گذاری نیز می‌شود. برای سنجش ریسک سرمایه‌گذاری معیارهای متفاوتی وجود دارد. یکی از مهمترین معیارهای این سنجش، انحراف معیار بازده تاریخی یا میانگین یک سرمایه‌گذاری است.
    مدیریت ریسک ؛ جلوگیری از ضررهای بزرگ، انتخاب حد ضرر برای خریدهای خود، به دست آوردن حداکثر مبلغ خرید در هر معامله از طریق فرمول گفته شده می‌باشد. سرمایه‌گذاران همیشه باید در ذهن داشته باشند که مهمترین معیار این نیست که چقدر بازدهی به دست آورده‌اند بلکه بازدهی در مقابل ریسک متحمل شده مهم است.

    سوالات متداول

    یکی از اصول خیلی مهم مدیریت ریسک و سرمایه چیست ؟

    اگر در یک معامله ضرر کردید، این ضرر باید بین 1 تا 3 درصد از کل مبلغ سرمایه شما باشد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.